کلمات مکنونه فارسی
Category: Bahá’í
0:28 h 26.5 mb
published 6/18/2019
کلمات مکنونه فارسی

بنام گوينده توانا

ای صاحبان هوش و گوش اوّل سروش دوست اينست
﴿ای بلبل معنوی

جز در گلبن معانی جای مگزين و ای هدهد سليمان عشق جز در سبای جانان وطن مگير و ای عنقای بقا جز در قاف وفا محلّ مپذير* اينست مکان تو اگر بلامکان بپر جان برپری و آهنگ مقام خود رايگان نمائی*


﴿ای پسر روح

هر طيری را نظر بر آشيان است و هر بلبلی را مقصود جمال گل مگر طيور افئده عباد که بتراب فانی قانع شده از آشيان باقی دور مانده‌اند و بگِلهای بعد توجّه نموده از گُلهای قرب محروم گشته‌اند* زهی حيرت و حسرت و افسوس و دريغ که بابريقی از امواج بحر رفيق اعلی گذشته‌اند و از افق ابهی دور مانده‌اند*


﴿ای دوست﴾

در روضه قلب جز گل عشق مکار و از ذيل بلبل حبّ و شوق دست مدار* مصاحبت ابرار را غنيمت دان و از مرافقت اشرار دست و دل هر دو بردار*


﴿ای پسر انصاف

کدام عاشق كه جز در وطن معشوق محلّ گيرد و کدام طالب که بی مطلوب راحت جويد؟ عاشق صادق را حيات در وصال است و موت در فراق* صدرشان از صبر خالی و قلوبشان از اصطبار مقدّس از صد هزار جان درگذرند و بکوی جانان شتابند*


﴿ای پسر خاک

براستی ميگويم غافلترين عباد کسی است که در قول مجادله نمايد و بر برادر خود تفوّق جويد* بگو ای برادران باعمال خود را بيارائيد نه باقوال*


﴿ای پسران ارض

براستی بدانيد قلبی که در آن شائبه حسد باقی باشد البتّه بجبروت باقی من در نيايد و از ملکوت تقديس من روائح قدس نشنود*


﴿ای پسر حبّ

از تو تا رفرف امتناع قرب و سدره ارتفاع عشق قدمی فاصله قدم اوّل بردار و قدم ديگر بر عالم قدم گذار و در سرادق خلد وارد شو* پس بشنو آنچه از قلم عزّ نزول يافت*


﴿ای پسر عزّ

در سبيل قدس چالاک شو و بر افلاک انس قدم گذار قلب را بصيقل روح پاک کن و آهنگ ساحت لولاک نما*


﴿ای سايه نابود

از مدارج ذلّ وهم بگذر و بمعارج عزّ يقين اندرا* چشم حق بگشا تا جمال مبين بينی و تبارک اللّه أحسن الخالقين گوئی*


﴿ای پسر هوی

براستی بشنو چشم فانی جمال باقی نشناسد و دل مرده جز بگُل پژمرده مشغول نشود زيرا که هر قرينی قرين خود را جويد و بجنس خود انس گيرد*


﴿ای پسر تراب

کور شو تا جمالم بينی و کر شو تا لحن و صوت مليحم را شنوی و جاهل شو تا از علمم نصيب بری و فقير شو تا از بحر غنای لا يزالم قسمت بيزوال برداری* کور شو يعنی از مشاهده غير جمال من و کر شو يعنی از استماع کلام غير من و جاهل شو يعنی از سوای علم من تا با چشم پاک و دل طيّب و گوش لطيف بساحت قدسم درآئی*


﴿ای صاحب دو چشم

چشمی بربند و چشمی برگشا* بربند يعنی از عالم و عالميان برگشا يعنی بجمال قدس جانان*


﴿ای پسران من

ترسم که از نغمه ورقاء فيض نبرده بديار فنا راجع شويد و جمال گُل نديده بآب و گِل باز گرديد*


﴿ای دوستان

بجمال فانی از جمال باقی مگذريد و بخاکدان ترابی دل مبنديد*


﴿ای پسر روح

وقتی آيد که بلبل قدس معنوی از بيان اسرار معانی ممنوع شود و جميع از نغمه رحمانی و ندای سبحانی ممنوع گرديد*


﴿ای جوهر غفلت

دريغ که صد هزار لسان معنوی در لسانی ناطق و صد هزار معانی غيبی در لحنی ظاهر و لکن گوشی نه تا بشنود و قلبی نه تا حرفی بيابد*


﴿ای همگنان

ابواب لامکان باز گشته و ديار جانان از دم عاشقان زينت يافته و جميع از اين شهر روحانی محروم مانده‌اند الّا قليلی و از آن قليل هم با قلب طاهر و نفس مقدّس مشهود نگشت الّا اقلّ قليلی*


﴿ای اهل فردوس برين

اهل يقين را اخبار نمائيد که در فضای قدس قرب رضوان روضه جديدی ظاهر گشته و جميع اهل عالين و هياکل خلد برين طائف حول آن گشته‌اند* پس جهدی نمائيد تا بآن مقام درآئيد و حقائق اسرار عشق را از شقايقش جوئيد و جميع حکمتهای بالغه احديّه را از اثمار باقيه‌اش بيابيد* قرّت أبصار الّذين هم دخلوا فيه آمنين*


﴿ای دوستان من

آيا فراموش کرده‌ايد آن صبح صادق روشنی را که در ظلّ شجره انيسا که در فردوس اعظم غرس شده جميع در آن فضای قدس مبارک نزد من حاضر بوديد؟ و بسه کلمه طيّبه تکلّم فرمودم و جميع آن کلماترا شنيده و مدهوش گشتيد و آن کلمات اين بود* ای دوستان رضای خود را بر رضای من اختيار مکنيد و آنچه برای شما نخواهم هرگز مخواهيد و با دلهای مرده که بآمال و آرزو آلوده شده نزد من ميائيد* اگر صدر را مقدّس کنيد حال آن صحرا و آن فضا را بنظر در آريد و بيان من بر همه شما معلوم شود*


Ocean 2.0 Reader. Empty coverOcean 2.0 Reader. Book is closedOcean 2.0 Reader. FilterOcean 2.0 Reader. Compilation cover