ظهور عدل الهى
Category: Bahá’í
3:19 h 126.8 mb

ظهور عدل الهى

(ترجمه)

احبّاءالله و امّاء الرّحمن در سراسر امريکا و کانادا ملاحظه فرمايند: برادران و خواهران من در محبّت جمال ابهی،

هر دم که شواهد بی پايان قوای محرّکهٔ ملهمه‌ای که آن پيشاهنگان غيور نظم جهانی حضرت بهاءالله را در سبيل اجراء وظائف محوّله‌شان به همّت و مجاهدت برانگيخته است به خاطر آورم چنان وجد و سروری در دل و جانم موج زند که از عهده وصفش چنانکه بايد برنيايم. قراردادی که اخيراً امنای منتخب آن جامعه امضاء نموده‌اند به منزلهء آغاز آخرين مرحله از مراحل بزرگترين اقدامی است که تا کنون پيروان امر الهی در مغرب‌زمين بر عهده گرفته‌اند. همچنين پيشرفت‌های اميدبخشى که متوالياً در گزارش‌های لجنه تبليغ منعکس شده همه بدون شک بر وفاداری و ثبات و پايداری و دقّت و مواظبتی شهادت می‌دهد که آن ياران در اجراء خدمات متنوّعی که مستلزم تکميل نقشه هفت‌ساله است از خود ظاهر نموده‌اند و در دايرهٔ اين هر دو خدمت حتّی در جزئيات کار با نهايت نظم و ترتيب و دقّت و کاردانی کامل و اجراء شايسته به تمشيت امور پرداخته‌اند.

همانند و همعنان با آن کاردانی و لياقتی که نمايندگان جامعه بهائی امريکا در ماه‌های اخير و در اقدامّات اخيرشان از خود بروز داده‌اند، همانا وفاداری و حمايت‌های کريمانه و بی‌چون و چرائی است که افراد جامعه بهائی در هر مرحله بحرانی و در هر مرحله از مراحل توسعه و پيشرفتهايش از خود ظاهر ساخته‌اند. ملاحظه فرمائيد چنين همکاری و چنين همبستگی و پيوستگی و توافق و اتّحاد و اتّفاقی که در ميان دوائر تشکيلات بهائی موجود و سبب تقويّت حيات پويندهٔ بنيان هر جامعهٔ فعّال بهائی است چقدر با تمايلات مخرّب و غم‌انگيز عناصر متخاصم و مخالف جامعهٔ کنونی جهان تفاوت و تضاد دارد وليکن هر امتحان و بليّاتی که بنا به حکمت‌های بالغه الهيّه نصيب جامعه برگزيده‌اش می‌گردد نتيجه‌اش جز اين نيست که بار ديگر وحدت و همبستگی افراد جامعه بهائی را مشهوداً به اثبات رساند و قوّت و قدرت باطنيش را شدّتی بيشتر بخشد امّا بر عکس هر وقت بحرانی تازه در اين عصر فاسد رو به زوال پديد آيد بيش از پيش پوسيدگی و تأثيرات مخرّبش را در بنيان مؤسّسات منحط جامعه کنونی انسانی ظاهر و مبرهن می‌سازد.

لهذا پيروان اسم اعظم شاکر و سپاسگزارند که حامی و حارسشان دست قدرت پروردگار است، و هر زمان که بدرقه جديد عنايتش برسد يا آنکه بلائی آسمانی نصيب اهل بهاء گردد در هر دو حال قلوبشان از جام اميد سرشار و از جرأت و شجاعت آکنده شود و با عزمی جزم از يک طرف هر فرصتی را که گردش چرخ تقدير در داخل امرالله درمقابلشان نهاد مغتنم شمارند و از طرف ديگر از تشنّجات دردناک دنيای خارج که دير يا زود نصيب کسانی که خود را از نور حقيقت محروم کرده‌اند گردد و به هلاکشان کشاند هرگز مضطرب و هراسان نگردند بلکه خود و نفوس مؤمنه‌ای که بعد از ايشان بر خدمت امرالله قيام خواهند کرد بايد همچنان سمند همّت بدوانند تا زمانی فرا رسد که جريان وقايع کنونی عالم نيرو و توانش فرو نشيند و هر يک از آن وقايع و حوادث سهم خود را در تولّد نظم بديعی که جنينش حال در رحم عصری پرآشوب و مبتلا به درد زايمان به جنبش افتاده است ايفاء نمايد.

اين بحران‌های مکرّر و متواتر که در فواصلي ناهنجار و با نيروی مقاومت‌ناپذير هر روز تعداد بيشتری از افراد بشر را فرا می‌گيرد هرچند موقّت است ناچار، چنانکه امروز نفوذ محنت‌بار شومش در سراسر عالم گسترش يافته آن قدر ادامه خواهد يافت تا آنکه تأثيراتش را در جامعه انسانى تا حدّى معين بر جاى گذارد. ‌چگونه شروع اضطرابات جهان کنونی که نيروهای عنان گسيخته‌اش توازن اجتماعی و مذهبی و سياسی و اقتصادی جامعه‌ منظم بشری را برهم زده و نظام‌های سياسی و مبادی نژادی و مفاهيم اجتماعی و معيارهای فرهنگی و پيوند‌های مذهبی و روابط تجاريش را مشوّش ساخته و به هرج و مرج انداخته، چگونه مى‌توان گفت كه اين همه آشفتگى و آشوب با اين مقياس وسيع و بى‌سابقه در مؤسّسات امر نوزاد الهی که تعاليمش تمام جوانب و فعّاليّت و رفتار مردم جهان را در بر مى‌گيرد تأثير و نفوذى نداشته باشد؟ پس تعجب نبايد کرد اگر فشار قوای خانه‌برانداز کنونی در نفوسی که پرچم اين آئين جامع فراگير، اين امر مبارک عظيم را بلند افراشته‌اند تأثير کرده باشد. تعجب نبايد کرد که اهل بهاء ملاحظه نمايند که در بحبوحهء اين گرداب هائل آزاديشان محدود و تعاليمشان تحقير و مطرود گردد و بر مؤسّسات و تشکيلاتشان حمله شود و نيّات و مقاصدشان در معرض تهمّت و افتراء درآيد و حقوق و اختياراتشان به مخاطره افتد و دعاويشان مردود گردد

در قلب قارّه اروپا کشوری است که به فرمودهء‌ حضرت عبدالبهاء بنا بر استعداد روحانی و موقعيّت جغرافيائيش مقدّر است که انوار درخشان امر الهی را به ممالک مجاوره بتاباند. اين کشور در اين زمان بر اثر سوءتفاهم شديدی که رژيم حاکمش نسبت به مقاصد و فعّاليّت‌های امرالله يافته است موانعی را بر جامعه بهائی تحميل نموده که آنرا موقّتاً به خسوف مبتلاء ساخته است چنانکه حال موقّتاً ندايش خاموش و مؤسّساتش منحل و مطبوعاتش ممنوع و سوابق اداريش ضبط و جلساتش تعطيل گشته است.

در آسيای مرکزی در شهری که به اين شرف و افتخار ممتاز گشته است که حضرت عبدالبهاء آنرا مقرّ اوّلين مشرق‌الاذکار جهان برگزيده‌اند و همچنين شهرها و قراء و قصبات ديگر آن ولايت که امر مظلوم حضرت بهاءالله در نتيجهء نشاط و اقدامات فوق‌العاده اي كه در چندين ده سال گذشته از خود ظاهر ساخته حال در پنجهٔ حکومتی گرفتار گشته که از نفوذ و اشراق انوارش بيمناک شده و در صدد است امر الهی را در آن صفحات به کلّی ناتوان و معطّل سازد و هر چند هنوز باب مشرق‌الاذکار برای عبادت بهائيان باز است امّا ملکش مصادره شده و محافل روحانيّه و لجناتش ممنوع و تبليغ و ترويجش متوقّف و مروّجين سرشناسش به اخراج از کشور محکوم و بسياری از پيروان ثابت‌قدمش از زن و مرد زندانی و مسجون گشته‌اند.

در مهد امرالله که در آن اکثر بهائيان ساکنند و پايتختش از قلم اعلی به «امّ‌العالم» ملقّب و به «مطلع فرحُ‌العالمين» مخاطب گشته حکومتش که هنوز راسماً از سيطره فلج‌کننده علمای متعصّب و مرتجع و بسيار فاسد مذهبی بيرون نيامده حال با کمال شدّت به سر کوبی بهائيان يعنی پيروان امری مشغول است که يکصد سال است کوشيده ولي نتوانسته است قلع و قمعش نمايد. چنين حکومتی از اين حقيقت چشم بر بسته است که پيروان اين امر محروم و مظلوم به حقّ در زمرهٔ منصف‌ترين و لايق‌ترين مردم آن کشورند که به وطن خويش عشق می‌ورزند، امّا چون عالم را نيز يک وطن می‌شمارند چنان حکومتی که طرفدار مليّت‌پرستی مفرط و محدود است هرگز قدر اين مفهوم را نمی‌داند و از اين روي بهائيان را که دامنهٔ نفوذ روحانيشان در ايران به بيش از ششصد جامعهٔ محلّی بسط يافته و تعدادشان بسيار بيشتر از يهوديان و مسيحيان و زردشتيان آن کشور است از اعطاء حقوق قضائي و تنفيذ قوانين دينشان و اداره امورشان و برگزاری اعيادشان و نشر مطبوعاتشان و اجراء شعائرشان و ارتفاع ابنيّه مخصوصه و اداره مدارس و حفظ موقوفاتشان بکلّی منع كرده است.

و نيز در اين ايّام در ارض اقدس که قلب و مرکز اعصاب آئين جهان‌آرای بهائی‌ است شعلهٔ خصومت‌های نژادی و برادرکشی و تروريسم شديداً زبانه کشيده و چنان آتشی افروخته ‌است که هم زيارت زائران بهائی را که بمنزلهٔ دَوَران خون در مرکز جهانی است متوقّف ساخته و هم در اجرای طرح‌هائی که برای حفظ و اتسّاع مناطق حول و حوش امّاکن مقدّسه آغاز شده وقفه‌ای ايجاد نموده است. امنيّت جمع قليل بهائيان محلّی که مواجه با امواج روزافزون آشوب و طغيانند به خطر افتاده مقامشان به عنوان جامعه‌ای بی‌طرف و شاخص از نظر دور شده و آزاديشان در انعقاد بعضی از احتفالاتشان محدود گشته است. تواتر قتل‌های دوجانبه ناشی از تعصّبات نژادی و دينی که دامن روساء و نيز پيروان سه دين عمده اين کشور آشوب‌زده را فراگرفته چنان است که قطع ارتباطات عادی را در داخل و خارج کشور تهديد می‌کند. با وجود وخامت اوضاع در اين کشور امّاکن مقدّسه بهائی مقصد و مرکز توجّه بهائيان جهان و با وجود تعدادشان و عدم حراست ظاهريشان بنحوی معجزه‌آسا محفوظ و مصون مانده است.

جهانی که امروز دچار هيجان‌ها و کشمکش‌های متضاد گشته و از داخل به صورت خطرناکی در شرف تجزيه و فرو ريختن است در چنين مرحله بحرانی تاريخش با آئين نوزادی مواجه گشته است. آئينی که گاه به نظر می‌رسد که در گير و دار مجادلات و مناقشات اين جهان گرفتار گشته و در کشاکش مخاصماتش افتاده و در سايه‌های تاريکش از جلوه‌اش کاسته و در تلاطم امواج اختلافاتش غوطه‌ور شده است. مثلاً در قلب و مرکز جهانی و در مهد امرالله و در مقرّ اوّلين معبد عظيم‌الشّأن بهائی و در يکی از پر رونق‌ترين جوامعش که بالقوّه بسيار نيرومند می‌توانست باشد در همه اينها در مقابل هجوم قوای شديد متخاصم که بشريّت را مرتباً قربانی خود ساخته به نظر می‌رسد که آئين حضرت بهاءالله که هنوز از پنجه ظلم و ستم رهائی نيافته به عقب رانده شده است و به گمان چنين می‌رسد که هر روز قلاع مستحکم چنين آئين متينی يکی پس از ديگری محاصره شده و به تصرّف قوای مهاجم در آمده است و چون نور آزادی فرو نشيند و خاموش شود و غوغای مخاصمات هر روز بلندتر گردد و آتش تعصّب با شدّتی بيشتر در سينهٔ مردمان شعله زند و يخ‌بندان لامذهبی سخت روح مردمان را منجمد سازد، به نظر می‌رسد که تمام اينها تا حدّ معيّنی در اعضاء و جوارح هيکل امرالله نيز تأثير کرده و نفوذ خانه‌براندازش که تمام جهان متمدّن را قبضه کرده در جامعه بهائی نيز مشهود افتاده است.

امّا اين بيان مؤثر حضرت عبدالبهاء چقدر به وضوح نمايانگر اين ايّام است که می‌فرمايد: «ظلمت ضلالت است که شرق و غرب را احاطه نموده ‌است و با نور هدايت در اين کور عظمت در جنگ و ستيز است و سهم و سنانش بسی تند و تيز و لشگرش بسيار خونريز.» و در مقام ديگر می‌فرمايد: «اليوم قوای رؤسای اديان باجمعهم متوجّه تشتيت انجمن رحمان و تفريق و تخريب بنيان حضرت يزدان است و جنود مادّی و ادبی و سياسی جهان از هر جهت مهاجم چه که امر عظيم است عظيم و عظمت امر در انظار واضح و لائح.»

حصن حصين مهمّى که باقى مانده و بازوی توانائی که پرچم امر شکست‌ناپذير الهی را برافراشته همانا جامعه پيروان اسم اعظم در قارّه‌ امريکای شمالی است. اعضاء برازنده آن جامعه که با اقدامّات خويش و با حفظ و حراست حضرت احديّت عضوي ممتاز در هيكل جوامع مرتبطه بهائي در شرق و غرب عالم است بحقّ در خور آنند که کشورشان مهد نظم جديد جهانی و نيز حصن حصين آن نظم بشمار آيد نظمى که هم موعود و هم مظهر جلال و عظمت دور حضرت بهاءالله است.

هر کس که بخواهد مقام بلند يکتائی را که به جامعه بهائی امريکا اعطاء گشته کم بشمرد يا در نقش مهمّی که در آينده ايّام ايفا خواهد کرد شک و ترديد نمايد خوب است در اين کلمات بارور و روشنگر حضرت عبدالبهاء تأمل نمايد که در وقتی که ناله جهان زير بار سنگين جنگی مهلک به عنان آسمان رسيده بود خطاب به آن جامعه بيان فرموده است: «قطعه امريک در نزد حقّ ميدان اشراق انوار است و کشور ظهور اسرار و منشاء ابرار و مجمع احرار.»

جامعه بهائی امريکای شمالی که هم محرّک اصلی و هم نمونه و الگوی جامعه‌های آينده است که بايد در سراسر نيمکرهء غربی در ظلّ امر حضرت بهاءالله بوجود آيد، اينک، با وجود ظلمتی که همه جا را فرا گرفته است استعداد و قابليّت خود را نشان داده و ثابت کرده است که مشعلدار انوار است و مخزن اسرار و «کشور اسرار» و حصن حصين آزادگان و «احرار». اگر آن کلمات مبارکه که مذکور شد به عصر ذهبی آئين حضرت بهاءالله دلالت نداشته باشد ديگر به چه چيز اشارت دارد؟ اگر بيان «ظهور اسرار» مربوط به اسرار مستوره در جنين نظم جهانی نباشد که حال در رحم تشکيلات اداری بهائی پرورش می‌يابد ديگر به چه امری دلالت دارد؟ اگر مقصود از کشور ابرار کمالات حاکم بر عصر ذهبی در ظلّ نظم بهائی نباشد ديگر چه معنائی از آن مى‌توان دريافت؟ اگر از ذکر حرّيت و آزادی مقصود آزادی حقيقی نباشد که در ظلّ سلطنت الهی در زمان مقرّر مقدّر به وجود آيد ديگر به چه امری اطلاق تواند شد؟

جامعه مروّجان متشکّل امر حضرت بهاءالله در قارّه امريکا يعنی اخلاف و اعقاب روحانی مطالع انوار در عصر رسولی که با نثار جان ظهور امر يزدان را تثبيت و اعلان نمودند نيز بايد به نوبهٔ خود نظم موعود جهانی را نه از راه شهادت بلکه با فداکاری‌های شهيدانی زنده در عالم امکان اعلان نمايند. نظمی که يگانه موجد و آفريننده‌اش امر الهی است و به منزله صدفی است که گوهر گرانبهای مدنيّت جهانی را در آغوش خويش پرورش می‌دهد. در زمانی که ديگر جامعه‌های بهائی عالم از جميع جهات به هجوم تندبادهای شديد مبتلا گشته جامعه بهائی امريکا که به حکم تقدير حيّ قدير محفوظ و مصون مانده و از الواح تبليغی حضرت عبدالبهاء جان و توان يافته است حال مشغول پی نهادن مؤسّساتی است که بشير و طليعه عصری خواهد بود که شاهد تولّد و ارتفاع نظم جهانی حضرت بهاءالله در بسيط جهان است.

جامعه امريکا که هم از حيث تعداد افراد نسبتاً قليل و هم از مرکز و قلب امر الهی و هم از مهد امرالله موطن اکثريّت قاطع هم کيشانشان بسيار دوراست و از منابع لازم مادّی محروم و از تجربه و اشتهار بی‌بهره و از ايمان و عقايد و شيم وعادات نفوسی که امرالله را به آنان ابلاغ کرده بی‌خبر و از زبان‌های اصلی کتب مقدّس خويش بی‌اطلاع و اجباراً بر ترجمه‌های ناقص از معدودی از آيات مشتمل بر احکام و تعاليم و تاريخ متکّی، جامعه‌ای که از بدايت صباوتش به امتحانات شديد از جمله به نقض و فتور بعضی از اعضاء متقدّمش دچار و از اوان تولّدش هر روز با قوای فساد و انحراف اخلاق و تعصّبات شديده مواجه و مقابل چنين جامعه‌ای بدون کمترين معاضدت و امداد جامعه‌های ديگر شرق و غرب جهان در کمتر از نيم قرن به امدادات ملکوتی آسمانی که حضرت عبدالبهاء به جوهر محبّت به آن تفويض فرموده است موفّق شد که چنان محرّک پيشرفت و تقدّم امر الهی گردد که تمام جامعه‌های بهائی ديگر مغرب زمين مجموعاً از رقابت و همسريش عاجز و ناتوان مشاهده شوند.

کدام جامعه ديگری را می‌توان يافت که طرح مؤسّسات اداری امرالله يعنی پيشاهنگ نظم جهاني حضرت بهاءالله را ارائه داده و نبضش را به طپش آورده باشد؟ کدام جامعه‌ای را مى‌توان يافت که به انسجام و پايداری کامل بتواند چنان لياقت و انضباط و عزم جزم و همّت و استقامت و وفاداری و جانفشانی را از خود ظاهر سازد که کلّ از ضروريّات بنا و توسعه دائمی بنيانی است که در آن مؤسّسات نوزاد امرالله بايد نشو و نما و رشد نمايد؟ کدام جامعه توانسته است اثبات نمايد که بر چنان بينش روشن و به چنان ادراک بلندى از فداکاری و اتّحاد و اتّفاق رسيده باشد تا بتواند در سال‌های بحرانی کنونی در مدّت کوتاهی بنای شامخی را مرتفع سازد که به حقّ بزرگترين هديه‌ای است که جهان غرب تا به حال به امر حضرت بهاءالله تقديم کرده است، کدام جامعه ای را می‌توان يافت که حقّاً بتواند ادّعا نمايد که با مساعی جميله فقط يکی از افراد منقطع فروتنش بی‌ظهير و معيّن بتواند يکی از افراد خاندان سلطنت را در ظلّ امرالله درآورد و او را به نوشتن بيانيّه‌ای در شهادت بر حقّانيت امرالله برانگيزد، کدام جامعه‌ای را می‌توان يافت که با پيش‌بينی و قابليّت و شور و شوق مدارسی را در سراسر کشور خويش تأسيس کرده باشد که در آينده ايّام به مراکز فعّال و سودمند آموزشی بهائی تبديل گشته زمين حاصلخيزی را برای مهيّا ساختن مبلّغين و مربيّانی جديد جهت تقويّت نيروهای تبليغی بوجود آورد؟ کدام جامعه‌ای را می‌توان يافت که توانسته باشد مهاجرينی را با کمالات لازمه و ملکات فاضله از قبيل شجاعت و انقطاع و استقامت و انجذاب و از خودگذشتگی برانگيزد که ترک خانه و خانمان نمايند و با انقطاع تام در بسيط زمين پراکنده شوند و پرچم حضرت بهاءالله را در اقصی نقاط جهان برافرازند؟ چه کسانی را جز افراد آن جامعه مبارکه می‌توان يافت که به اين امتياز و فخر عظيم نائل شده باشند که اوّل بار ندای يا بهاء الابهی را به مراکز و مناطق مهمّ عالم چون نقاط تحت دو امپراطوری انگليس و فرانسه، آلمان، خاور دور، ممالک بالکان، کشورهای اسکانديناوی، امريکای لاتين، جزائر اقيانوسيّه، آفريقای جنوبی، استراليا، نيوزيلند و اخيراً به ممالک بالتيک برسانند و امرالله را در آن مناطق تمکّن بخشند؟ چه کسانی را جز همان مهاجران غيور می‌توان يافت که برای ترجمه و طبع کتاب به چهل زبان از لغات عالم و ديگر آثار مقدّسه مبارکه که انتشارش شرط اساسی جميع خدمات منظّم تبليغی است هر نوع مشقّتی را به جان تحمّل نمايند و با تبرّعات کريمانه مالی وسائل انتشارشان را فراهم کنند. کدام جامعه را می‌توان يافت که در توسعه و حفظ حول و حوش مقامّات مقدّسه بهائی و ابتياع اراضی لازم برای تأسيس معاهد بين‌المللی در مرکز جهانی چنان سهمی عظيمی داشته باشند؟ کدام جامعه را می‌توان يافت که چنين فخر و شرفی يافته باشد که اوّلين جامعه‌ای باشد که اساسنامه محفل ملّی و محلّی خويش را تدوين کرده و اصول دو منشور لازم را جهت تنظيم خدمات و تعيين اقدامّات و حفظ حقوق آن مؤسّسات تدوين کرده باشد؟ کدام جامعه‌ای را می‌توان يافت که به تأسيس موقوفات ملّی و تسجيل رسمی آنها موفّق گشته و راه را برای ايجاد موقوفات محلّی هموار کرده باشد. کدام جامعه‌ای را می‌توان يافت که به اين امتياز ممتاز شده باشد که قبل از آنکه به فکر جامعه‌های ديگر خطور نمايد موفّق شده باشد که اسناد شناسائی رسمی محافل روحانی و موقوفاتش را از حکومت فدرال و حکومت‌های ايالتی به دست آورده باشد؟ بالاخره چه جامعه ديگری را می‌توان يافت که برحمايت از نيازمندان و دفاع از ستمديدگان و بذل مساعی در حفظ ابنيه و مؤسّسات بهائی در کشورهای ايران و مصر و عراق و آلمان که بهائيان هر از چندی مورد تضييقات دينی و فشارهای نژادی واقع می‌شوند توانائی و وسائل لازم را در اختيار داشته باشد؟

چنين کارنامه بی‌نظير و درخشانی که ياران امريکا در خدمات بيست ساله گذشته بهم رسانده‌اند و با مصالح و سرنوشت جمع زيادی از بهائيان عالم بهم آميخته شايسته است که خود فصلی درخشان و فراموش ناشدنی در تاريخ عصر تکوين به شمار ‌آيد . اين سوابق که مزيد بر موفّقيت‌های گذشته گشته خود شاهد صادقی است بر اينکه ياران امريکا استعداد و لياقت آن را دارند که بتوانند مسئوليّت‌هائی را که در آينده بر دوششان نهاده خواهد شد چنانکه بايد و شايد ايفاء نمايند و محال است اهميّت اينهمه خدمات متنوّع را ناديده‌ گرفت يا ارزش روزافزون نتايج حاصله‌اش را به درستی تخمين زد و اين کار فقط از عهده مورّخين آينده بهائی ساخته است امّا آنچه حال در اين اوراق نگاشته می‌شود بيان ثقهٍ و اطمينان است در اينکه جامعه‌ای که قادر باشد چنان خدماتی و چنان روحی را از خود ظاهر و نمايان سازد و به چنين مقام بلندی برسد البتّه استعداد آن را دارد که در آينده در وقت مقرّر ثابت نمايد که حقّاً مهمّترين سازنده و قهرمان نظم جهاني حضرت بهاءالله محسوب‌گردد.

اين خدمات عاليه از بعضی از جهات يادآور جانفشانی‌های عظيم مطالع انوار در عصر رسولی است که سبب اعلان و ارتقاع ندای امرالله گرديد امّا هنوز بسيار مانده است که تا مسئوليّت‌هائی که مختصّ جامعه ممتاز بهائی امريکا است به اوج خود برسد و آنچه امروز هست فقط آغاز ايفای آنها است. موفقيّتی که ياران امريکا به مدّت پنجاه سال بدست آورده‌اند نسبت به عظمت خدمات و اقدامّاتی که در پيش دارند بسيار ناچيز است. امروز غرّش رعدآسای آشوب‌های خانمان‌برانداز که همه جا را فرا گرفته در عين حال هم منادی سکرات موت نظمی کهنه و فرسوده و هم درد زايمان نظمى جديد است و نشان می‌دهد که وقايع جسيم آينده به چه سرعتی در شرف تکوين است و ماهيّت خدماتی که بر عهده ياران امريکا است به چه مقدار حيرت‌انگيز است.

استقرار بالقوّه نظم اداری بهائی و طرح قالبش و تکوين ابزار و وسائلش و تحکيم مؤسّسات تابعه‌اش اوّلين وظيفه‌ای بود که طبق الواح وصايا و به امر حضرت عبدالبهاء بر ذمّه ياران امريکا قرار گرفت که آن را با سرعت عمل و وفاداری و قدرت حيرت‌انگيزی به مرحله عمل رسانيدند و چون دوائر و شعب متنوّع لازم نظم اداری را فراهم آوردند، بلافاصله با همان حرارت و شور و انجذاب قيام بر اجراء خدمت مشکل و مهمّ ديگری نمودند. آن بنای نمای خارجی بنای شامخی بود که حجر زاويه‌اش را نفس مقدّس حضرت عبدالبهاء به دست مبارک خويش در بنياد آن بنيان رفيع قرار داد و پس از اجراء آن وظيفه مهمّ جامعه امريکا در اطاعت از هدايات و نصايح و بشارات نازله در الواح نقشه ملکوتی مصمّم بر اجراء وظيفه ديگری گشتند که از حيث وسعت و شدّت قوای روحانيش يقيناً جميع توفيقات پيشين را تحت الشّعاع قرار خواهد داد يعنی نقشه هفت‌ساله را که اوّلين قدم عملی در سبيل تنفيذ و تحقّق رسالتی است که آن الواح مقدّسه ملکوتی تاريخ‌آفرين بر ايشان مقرّر ساخته طرح کرده با روحی جديد و عزمی شديد بر اجرايش چون دو وظيفه ديگرشان قيام نمودند و اميد است که خاتمه نقشه هفت‌ساله با جشن‌های قرن ولادت امر مقدّس حضرت بهاءلله مقارن گردد. جامعه بهائی امريکا به خوبی واقف و آگاه است که اتمام تزئينات خارجی مشرق الاذکار در ترقّی و تقدّم مجهودات تبليغيّشان در امريکای شمالی و جنوبی تأثير مستقيم می‌گذارد و نيز می‌دانند که هر فتح و ظفری که در ميدان تبليغ حاصل شود به نوبه خود سبب تسريع عمليّات اتمام مشرق الاذکار خواهد شد لهذا با ايمان و شجاعت و اطمينان اجراء و ظائفشان را در ظلّ نقشه وجهه همّت خويش قرار داده در تنفيذش به دل و جان کوشا هستند.

امّا هر گز نبايد تصوّر نمايند که وظائفی را که يد قدرت پروردگار بر دوششان نهاده با اجراء نقشه هفت‌ساله که با خاتمه اوّلين قرن مقارن است پايان پذيرد زيرا آغاز قرن دوّم بهائی بايد چشم‌انداز بزرگتری و صحنه‌های ديگری را در پيش نظر مجسّم ‌سازد و شاهد شروع نقشه‌های ديگری باشد که به مراتب از آنچه تا به حال داشته‌اند مؤثّرتر و وسيع‌تر است و اگر قرار باشد وظائف و مسئوليّت‌هائی که طرّاح نقشهٔ ملکوتی به آنان واگذار فرموده با افتخار و کمال به مرحله اجراء درآيد آن وقت نقشه‌ای را که اينک مطمح نظر و کانون آمال و مركز منابع همه ياران امريکا است نبايد چيزی جز اين تصوّر کرد که فقط نقطه شروع و محک قوّت و قدم اوّل جهاد روحانی عظيمی است که دامنه‌اش بسی گسترده‌تر است.

زيرا هدف نقشهٔ هفت‌سالهٔ کنونی چيزی جز اين نيست که لااقل در هر يک از جمهوريّات نيمکرهٔ جنوبی اقلاً يک مرکز بهائی تأسيس شود حال آنکه وظائفی را که نقشهٔ ملکوتی حضرت عبدالبهاء تعيين نموده خواهان انتشاری بس وسيع‌تر و تشتّت و مهاجرت عده‌ای بيشتر از احبّاء امريکای شمالی در سراسر قارّه امريکا است پس شکّی نيست که رسالتشان آن است که پيروزی‌های درخشانی را که در خاتمهٔ قرن اوّل بهائی به دست آورده‌اند در قرن دوّم بهائی ادامه دهند ياران امريکا نمی‌توانند خود را قانع سازند که چنانکه بايد وظائف فوری و حتمی خود را طبق نقشهٔ ملکوتی حضرت عبدالبهاء به مرحلهٔ اجراء رسانده‌اند مگر آنکه بکوشند احبّاء نقاط مهجور و مراکز جديد‌التّأسيس را چنان راهنمائی کرده باشند که آن مقبلين نورسيده مستعد گشته و بتوانند مستقلاً به اداره مؤسّسات ملّی و محلّی خويش پردازند.

و نيز نبايد آنی تصوّر نمايند که با اتمام نقشه هفت‌ساله و تحقّق اهدافش يعنی مضاعفه مراکز بهائی و معاضدت لازم برای تأسيس نظم اداری بهائی در کشورهای امريکای لاتين طرح اعطائی حضرت عبدالبهاء را به تمام و کمال اجراء کرده‌اند زيرا حتّی مطالعهٔ سطحی نارسائی از الواح نقشهٔ ملکوتيّش نمايان می‌سازد که دايرهٔ خدمات مخصوصه‌شان از مرزهای نيمکره غربی بسی فراتر می‌رود و اينک که وظائف و مسئوليّت‌شان را عملاً در قارّه امريکا ايفاء کرده‌اند بايد به درخشانترين و مهمّترين مرحلهٔ اجرائاتشان قدم گذارند و مصداق اين بيان مبارک حضرت عبدالبهاء گردند که «اين نداء الهی چون از خطّهٔ امريک به اروپ و آسيا و آفريک و آستراليا و جزائر پاسيفيک رسد احبّای امريک بر سرير سلطنت ابديّه جلوس نمايند.»

کسی چه می‌داند که حتّی پس از انجام چنان وظائف خطيره‌ای باز چه رسالت بی‌نظير ديگری درخشنده‌تر و اعلی و اعظم از پيش به تقدير حضرت بهاءالله به ياران امريکا محوّل خواهد شد؟ عظمت و جلال چنان رسالتی چنان درخشنده و تابان است و اوضاع و احوالش چنان دور از دسترس ما است و تار و پود حوادث اين عصر که با آن رسالت بهم بافته است چنان متغيّر و متلّون که در حال حاضر توصيف مشخصّات و ماهيّتش برون از حيطه تصوّر ما است همين‌قدر می‌توان گفت که در بحبوحهٔ بلايا و هرج و مرج‌ها و آشوب‌هاى «آخر الزّمان» فرصت‌هائی پديدار و اوضاع و احوالی خلق خواهد شد که آن مجريان پيروزمند نقشهٔ ملکوتی حضرت عبدالبهاء را با سهمی که در استقرار نظم جديد جهانی به عهده خواهند گرفت قادر بل ناچار خواهد ساخت تا در سبيل عبوديّت آستان حضرت بهاءالله تاج وهّاج جديدی بر سر خويش گذارند.

و نيز نبايد از خاطر دور داشت که مجال‌ها و فرصت‌های متنوّع بديع ديگری که ناگزير در سير تکامل امرالله چه در مرکز جهانيش و چه در قارّه امريکای شمالی حتّی در اقصی نقاط بسيط زمين به دست خواهد آمد بارديگر ياران امريکا را دعوت خواهد کرد که در تبليغ و اشاعهٔ امر حضرت بهاءالله به خدماتی بيشتر و نمايان‌تر از آنچه قبلاً مجتمعاً مبذول داشته اند قيام نمايند در اين مقام فقط می‌توان به بعضی از اهّم آن مجال‌های آينده مبادرت ورزيد: انتخاب بيت‌العدل اعظم و استقرار مرکز روحانی و اداری و جهانی امرالله در ارض اقدس همراه با ايجاد شعبات و مؤسّسات تابعه‌اش، تأسيس تدريجی توابع اوّلين مشرق‌الاذکار مغرب زمين و پرداختن به امور معضله دقيقه مربوط به حيات جامعه بهائی، تدوين و ترويج احکام و قوانين کتاب مستطاب اقدس که لازمه تشکيل و رسميّت محکمه شرعيّه بهائی در بعضی از کشورهای شرق است، بنای سوّمين مشرق‌الاذکار عالم بهائی در حومهٔ طهران و بعد از آن در ارض اقدس، استخلاص جامعه بهائی از قيد تعصّبات دينی در بعضی از ممالک اسلامی مانند ايران و عراق و مصر، سپس شناسائی رسمی محافل محلّی و ملّی از طرف اولياء امور آن ممالک به عنوان مؤسّسات دينی مستقل، تمهيد اقدامّات و موازين لازم احتياطی و هماهنگ برای دفاع از حملات و تعرّضات حتمی و متشکّلی که دستگاه روحانيّون از مذاهب مختلفه با شدّتی روزافزون برضدّ امرالله شروع و بى‌رحمانه ادامه خواهند داد. مهمّتر از همه آن که ياران امريکا در آينده با امور بى‌شماری مواجه گردند که بايد با آنها مقابله نمايند تا امر مبارک مراحل باقيه را طی نمايد. «دورهء مجهوليّت که اوّلين مرحله در نشو و نمای جامعهٔ اهل بهاست و مرحله ثانيهٔ مظلوميّت و مقهوريّت هر دو منقضی گردد دوره ثالث که مرحلهء انفصال شريعةالله از اديان عتيقه است چهره بگشايد و اين انفصال بنفسه مقدّمه ارتفاع علم استقلال دين الله و اقرار و اعتراف به حقوق مسلوبه اهل بهاء و مساوات پيروان جمال ابهی با تابعان اديان معتبره در انظار رؤسای جهان و اين استقلال ممهّد سبيل از برای رسميّت آئين الهی (و ظهور نصرتی عظيم شبيه و نظير فتح و فيروزی که در قرن رابع از ميلاد حضرت روح در عهد قسطنطين کبير نصيب امّت مسيحيّه گشت و اين رسميّت به مرور ايّام مبدّل و منجر به تأسيس سلطنت الهيّه و ظهور سلطه زمنيّه شارع اين امر عظيم گردد. و اين سلطنت الهيّه مآلاً به تأسيس و استقرار سلطنت جهانی و جلوهٔ سيطرهٔ محيطهٔ ظاهری و روحانی مؤسّس آئين بهائی و تشکيل محکمه کبری و اعلان صلح عمومی که مرحله سابع و اخير است منتهی گردد.)»

اطمينان واثق دارم که ياران امريکا در مقابله با چنان فرصت‌هائی و نيز در اجابت دعوت حضرت عبدالبهاء در الواح تبليغی ملکوتيش بی‌درنگ با جرأت و شهامت و استقامت مخصوص ذاتيشان قيامی مردانه خواهند کرد تا به جهانيان اثبات نمايند که فی‌الحقيقه لايق اين خطابند که به عنوان بانيان قهرمان اعظم مؤسّسات امر حضرت بهاءالله ملقّب و مخاطب شده باشند.

ای ياران ارجمند و محبوب هر چند وظائف محوّله به شما بسی سنگين و خطير است ولی اجر و ثوابی که از خزانهٔ غيب الهی به آن عزيزان ارزانی گشته چنان پربها است که زبان و بنان از توصيف و تقديرش چنانکه بايد بر نيايد و هر چند مقصدی که با کمال همّت و مجاهدت در پيش داريد بعيد‌الحصول و بغايت دور و از ديدگان بشر مستور است امّا بشاراتش به کمال قدرت در متن بيانات نافذ و لايتغيّر حضرت بهاءالله مندمج و مسطور و هرچند مسيری که جمال کبريا برای آن ياران با وفا برگزيده احياناً در سايهٔ تيره و تاری که عالم انسانی را فرا گرفته محو و ناپيدا است ولی انوار هدايتی که پيوسته بر آن عزيزان پرتو افکنده چنان روشن و درخشنده است که ظلمات حائله اين جهان تابش و سطوعش را سدّ نتواند. و هرچند تعدادتان قليل و تجارب و امکانات و منابعتان بس محدود امّا قوّت ملکوتی که در هويّت رسالتتان مکنون است بغايت شديد و از حيث وسعت و قدرت بی‌شمار و نامحدود. و هر چند دشمنان عنود در هر زمان که در اجراء وظائف مخصوصتان توفيق حاصل گردد با لشگری جرّار بى‌رحمانه و با عزمی جزم بر شما هجوم شديد نمايند ولی چنانکه موعود است جنود غيبی ملاءاعلی آن سالکان سبيل استقامت و وفاء را امداد فرمايد و بر اضمحلال قوای دشمنان پرکين پيروز سازد و به يأس و خسرانشان اندازد. و هر چند در مواهب و عطايائی که در وصول به كمال رسالتتان شامل حال گردد شک و ترديدی نيست و تحقّق وعود و بشاراتی که برای آن عزيزان مقدّر گشته محتوم ولی اجر جزيلى که نصيب هر يک از افراد شما می‌گردد مطابق و وابسته با مقدار خدمت و همّتی است که هر يک در سبيل توسعه رسالت محوّله و تسريع پيروزيش مبذول می‌داريد.

ای دوستان عزيز هر چند که محبّت و تمجيد و تقدير من از آن ياران با وفا بسی شديد است و کاملاً معتقد بل مطمئنم که آن عزيزان در آينده در خدمات و مجاهدت‌های قارّه‌ای و بين‌المللی سهم عظيم خويش را ايفاء خواهند نمود باز برخود واجب می‌دانم که در اين مقطع از زمان به بيان انذارات لازم مبادرت ورزم و اظهار دارم که باوجود تقدير و تمجيد و ستايشی که به کرّات حقّاً نصيب افراد و جامعه زنده و پويندهٔ بهائيان امريکا شده و بارها از لياقت و روح نبّاض و اعمال و مقام رفيعشان تحسين گشته است به هيچ وجه نبايد آنها را با حالات و صفات و طبايع مردم آن کشور که بهائيان به فضل الهی از ميانشان برخاسته‌ا‌ند اشتباه نمود بايد صريحاً و قطعياً بدون هيچ ملاحظه و هراسی اذعان کنيم که بين جامعه بهائيان امريک و مردم آن کشور تفاوت شاخصی موجود است و اگر به چنين تفاوتی قائل گرديم ايمان خويش را به قوّهٔ نافذهٔ خلاقهٔ امر حضرت بهاءالله اثبات نموده‌ايم که در حيات و موازين اخلاقی پيروانش چنان نفوذ و تأثير نموده که آنان را به کلّی دگرگون و از اقران ممتاز ساخته است و بر عکس اگر چنين نينديشيم اين اصل اصيل را که اعظم و ابهی ثمره ظهور حضرت بهاءالله ايجاد خلق جديدی از انسان است به کلی منکر شده و از جلوه بازداشته‌ايم.

پيوسته پيغمبران خدا از جمله حضرت بهاءالله در کشورهائی مبعوث گشته و پيام الهی را در زمانی و به مردمی ابلاغ کرده‌اند که يا در سراشيب انحطاط و يا در اسفل درجات فساد اخلاقی و ضلالت روحانی بوده‌اند چنانکه بدبختی محنت‌بار و ذلّتی که قوم اسرائيل قبل از خروجشان از خاک مصر به قيادت حضرت موسی در زمان حکومت ظالم و خفّت‌انگيز فراعنه داشته‌اند. انحطاطی که در حيات دينی و روحانی و فرهنگی و اخلاقی يهوديان در زمان ظهور حضرت مسيح مشهود بود مظالم وحشيانه و بت‌پرستی فاحش و فساد اخلاقی که قرن‌ها از خصائص بارز و شرم‌آور قبائل عربستان بود و حضرت محمّد در ميان چنان مردمانی به رسالت مبعوث شد تنزّل و تدنّی توصيف‌ناپذير همراه با فساد و آشفتگی و تعصّبات جاهليّه و ظلم و ستمی که مقارن ظهور حضرت بهاءالله جميع شؤن دينی و عرفی کشور ايران را احاطه کرده بود و تعصّباتی را که بسياری از محقّقين و ديپلمات‌ها و سيّاحان در آثار خويش دقيقاً تصوير کرده‌اند کلّ شاهد و گواه آن مقال است و الاّ اگر چنين تصوّر شود که استحقاق ذاتی و سجايای عاليه اخلاقی و شايستگی سياسی و کمالات اجتماعی هر يک از آن ملّت‌ها علّت ظهور مظاهر الهی در ميانشان بوده است چنين عقيده اي کاملاً مغاير و مخالف حقايق تاريخی و به منزله انکار تبينات و بيانات مؤکّده حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء در اين موضوع است.

فی‌الحقيقه نفوسی که از آن اقوام و ملل دعوت چنان پيغمبران عظامی را اجابت نموده‌اند چه مجاهدت دشواری داشته که توانسته‌اند بی‌درنگ از هر شک و ترديدی بگذرند و به معرفت حقّ نائل شوند و با شجاعت به اين حقيقت مسلم شهادت دهند که هرگز به علّت تفوّق نژادی و قابليّت سياسی و يا فضائل روحانی نبوده است که پيغمبران الهی در ميان آن اقوام مبعوت گشته‌اند بلکه بر عکس به واسطهٔ احتياج شديد و انحطاط و تدنّی اسف‌انگيز و انحرافات علاج‌ناپذير بوده است که مظاهر الهی در ميانشان ظاهر شده تا با ظهورشان حيات و رفتار و سلوک نوع بشر را به مرتبه‌ای اشرف و اعلی ارتقاء بخشند. زيرا قطعيّاً از اوّل لا اوّل چنين بوده است که پيغمبران بزرگ تحت چنان اوضاع و احوالی خواسته‌اند و قادر گشته و اثبات نموده‌اند که چه قدرت حيات‌بخشی در ظهورشان نهفته بوده است که توانسته‌اند قوم و ملّت خويش را از قعر مذلّت و پستی برهانند و چنان نيرومندشان سازند تا بتوانند به نوبه خود عطّيه ايمان و نفوذ حيات‌بخش آئين الهی را به اقوام و ملل ديگر منتقل سازند.

در پرتو چنين اصل مسلّمی همواره بايد بخاطر داشت و تأکيد نمود که نخستين علّتی که حضرت باب و حضرت بهاءالله در ايران مبعوث گشته و آنجا را مخزن و منبع ظهور خويش قرار داده‌اند اين است که مردم و ملّت ايران به شهادت مکرّر حضرت عبدالبهاء چنان در حضيض انحطاط فرو رفته و در فساد و تباهی غوطه‌ور گشته بود که در جهان متمدّن آن روزگار شبه و نظيری نداشت و برای اثبات قوّهٔ خلاّقهٔ نافذهٔ ظهور حضرت باب و حضرت بهاءالله هيچ برهانی اعظم از اين نيست که تحت تربيت آن دو مظهر الهی چگونه مردم بسيار متأخّر و جبان و فاسد ايران به قهرمانانی تبديل شدند که توانستند تحوّل و انقلاب عظيمی را در حيات عالم انسانی برانگيزند. در صورتی که اگر در ميان نژاد و ملّتی ظاهر می‌شدند که به واسطهٔ ترقيّات عاليه و ارزش فطريشان مستحقّ چنان امتياز عظيمی می‌شدند که امر الهی از ميانشان طلوع نمايد ديگر تأثيراتش در نظر مردم بی‌ايمان اين زمانه کاسته می‌شد و قوّه عظيم و متکّی بذاتش از انظار پوشيده می‌ماند صفحات تاريخ نبيل به وضوح تمام نمايان می‌سازد که بين حالت شجاعت و شهامت و اعمال قهرمانان مطالع الانوار با پستی و دنائت و جبن و شناعت دشمنانشان که به اذيّت و آزار و افترا و انکارشان می‌پرداختند چقدر تفاوت وجود دارد و اين امر بنفسه شاهد صادقی است بر حقّانيت پيام ذات مقدّسی که چنان آتشی را در دل و جان پيروانش روشن کرده است پس اگر هر بهائی ايرانی بپندارد که برتری و تفوّق کشورش و نجابت ذاتی مردمش بوده که آنان را اوّلين مخاطبين پيام آسمانی حضرت باب و حضرت بهاءالله ساخته به خطا رفته است و طبق شواهد متقنه همان تاريخ رأي او به کلی باطل و مردود است.

اين اصل مسلّم تا حدّ معيّنی در کشوری مصداق يافته که بالاستحقاق به عنوان مهد نظم جهانی حضرت بهاءالله شناخته شده است. خدمات عظيم و سهم والائی که بهائيان امريکا در اين سبيل داشته‌اند به هيچ وجه از نقشی که نفوس مقدّسه جاويدانی که در ايران با انقطاع و جانبازی و اعمال بی‌نظير خويش امر الهی را استقرار بخشيده‌اند کمتر نيست. امّا باز آن نفوس مبارکه که در ايجاد تمدّنی جهانی که خود جزئی از آئينشان است بسيار بيشتر از ديگران شريک و سهيم بوده‌اند هرگز نبايد حتّی لحظه‌ای تصوّر نمايند که حضرت بهاءالله به علّتی مرموز يا به واسطه تفوّق ذاتی و استحقاق مخصوص مردم امريکا چنين منقبت و امتيازی را به ايشان عطا فرموده تا کشورشان مهد نظم جهانيش باشد بلکه به واسطه آن که مردم امريکا با وجود خصائل عاليه و توفيقات حاصله‌شان امروز محاط به فسادی آشکار گشته‌اند. و مادّيت‌پرستی مفرطی که متأسّفانه ملازم آنان گشته بوده است که حضرت بهاءالله و مرکز ميثاقش بهائيان آن کشور را به چنان فخر و منقبتی مفتخر فرموده تا مشعلدار نظمى نوين و جهانی باشند که در آثارشان مذکور است و از اين طريق است که حضرت بهاءالله قوّهٔ نافذهٔ خويش را به مردم غافل اين عصر بهتر نمايان می‌سازد که از ميان مردمی مستغرق در بحر ماديّات و گرفتار تعصّبات ديرينهٔ نژادی و فساد مفتضح سياسی و دچار هرج و مرج و فقدان موازين اخلاقی قادر گشته تا زنان و مردانی را مبعوث فرمايد که به مرور زمان بيشتر معلوم گردد که چه خلق جديدی به وجود آمده که متخلّق به خلق و خوی رحمانی‌اند و مظهر انقطاع و عصمت و عفّت و درستکاری و محبّت بی‌دريغ و انضباط و تقديس و بصيرت روحانی، تا آن نفوس لايق باشند که در استقرار نظمی جهانی و تمدّنی که آن کشور و جميع نوع بشر بدان نيازمندند سهمی عظيم داشته باشند. جامعه بهائی امريکا اوّلاً به عنوان يکی از محکم‌ترين پايه‌ها و ارکان بنيان بيت‌العدل اعظم و ثانياً به عنوان بانيان نظم جهانی جديدی که هسته مرکزی و طليعه‌اش همان بيت‌العدل است، به چنين امتياز و وظيفه‌ای مفتخر خواهند بود که دو اصل مزدوج عدل و نظم را ترويج و ظاهر و اعمال نمايند. دو اصلی که در مقابلش فساد سياسی و بی‌بند و باری اخلاقی که دامن مردم آن کشور را که بهائيان نيز جزئی از آنند بيشتر نمودار مي كند و تضاد و مباينتي غم‌انگيز را آشکار مي سازد.

اين ملاحظات هرچند ناگوار و دردناک باشد نبايد سبب شود که خصائل و فضائل مردم امريکا را فراموش کنيم و هوش سرشار و تازگی و جوانی و داشتن ابتکار و فعّاليّتهای توليديشان را که در جامعه بهائی نيز بسيار نمايان است از نظر بپوشانيم. بر اساس آن خصائل و فضائل و نيز محو آن رذائل است که بلکه بهائيان آن سامان تا حدّ زيادی بايد بنياد متينی را استوار سازند که آن کشور بتواند در طلوع عصر زرّين امرحضرت بهاءالله نقش مهمّی را در آينده ايفاء نمايد.

چه خطير و مهمّ است مسئوليّت نسل حاضر بهائيان امريکا که در اين مراحل اوّليه از تکامل روحانی و اداريشان بايد به کمال همّت بکوشند تا جميع عادات مذمومه و خطا و اشتباهات و تمايلات نامطلوبي را که به ارث به ايشان رسيده از ريشه براندازند و در عوض با صبر و حوصله و دعا و مناجات به جايش نهال خصائل ممتازه و سجايای مخصوصه‌ای را بنشانند که برای شرکت مؤثّر در خدمات نجات‌بخش آئين مقدّسشان لازم و ضروری است و حال که به واسطه قلّت افرادشان و فقدان نفوذشان نمی‌توانند در جمهور مردم کشورشان تأثير چندانی داشته باشند بايد توجّه خويش را معطوف به خويشتن کنند و در بارهٔ حوائج و نيازهای فردی خود بينديشند و به نقائص و ضعف‌های خود بپردازند و پيوسته بدانند که ازدياد جهد و کوشش در اين سبيل آنان را آماده‌تر و مستعد‌تر می‌کند که چون وقتش فرا رسد از حيات و قلوب هموطنانشان تمايلات و رذائل سخيفه را زائل نمايند همچنين نبايد از اين حقيقت غافل شوند که آن نظم جهانی که ياران امريکا اينک به مثابه پيش‌قدمانی مى‌کوشند برای نسل‌های آينده کشورشان پايه گذارند هرگز مرتفع نمى‌شود مگر آنکه قاطبهٔ ملّت امريکا از مفاسد متنوّعه اجتماعی و سياسی که دامنگيرشان گشته پاک و طاهر شده باشند.

چون حوائج و نيازمندی‌های جامعه بهائی را بطور کلّی ملاحظه نمايم و کمبودهائی را که سبب رکود اجراء وظائفشان گشته تخمين زنم و خصائص و وظائف بزرگتری را که در آينده به عهدهٔ‌ ايشان محوّل خواهد شد از پيش خاطر بگذرانم خود را موظّف و مکلّف می‌بينم که فوراً به کمال تأکيد جامعه بهائی امريکا را از پير و جوان از سياه و سفيد چه از زمره مبلّغين و چه از گروه خادمان عادی تشکيلات چه از قدمای احبّاء و چه مؤمنين جديد الاقبال کلّ را به نکات دقيقه‌ای متوجّه سازم که براى موفّقيت در ايفاء وظائفی که حال متّحداً متّفقاً بر اجرايش قائمند از لوازم ضروريّه محسوب است يعنی با آنکه تهيّه وسائل خارجی و اکمال و بهبود و استفاده از تشکيلات و دوائر اداری که در اجراء وظائف دوگانه‌شان در ظلّ نقشهٔ هفت‌ساله که دارای اهميّت بسيار زيادی است و با آنکه مجهودات مبذوله‌شان و طرح نقشهٔ اقدامّات و خدماتشان و جمع تبرّعات مالی برای تعميم امر تبليغ و بنای مشرق‌الاذکار همه بسيار فوری و حياتی است ولی اهميّت و فوريّت عوامل فوق‌العاده روحانی که با حيات درونی هر فردی پيوند دارد و با روابط انسانی و اجتماعيشان وابسته است کمتر از آنها نيست و برای حصولش لازم است که دائماً در بارهٔ خويشتن خويش موشکافی کنند و همواره دل و جانشان را متذکّر سازند و وجدانشان را در محک امتحان اندازند تا مبادا آن عوامل روحانی از قدر و منزلتش بکاهد و ضرورتش در پرده ابهام بماند يا بکلی فراموش گردد.

مهمّترين و حياتی‌ترين آن عوامل و شرايط که به منزلهٔ پايه و اساس موفقيّت جميع نقشه‌های تبليغی و طرح‌های مشرق‌الاذکار و تدابير مالی است نکات ذيل است که بايد اعضاء جامعه بهائی امريکا دقيقاً به آن توجّه نمايند زيرا مقدار مواهب و عطايائی که نصيب آن ياران خواهد شد وابسته به اين است که تا چد حدّ بتوانند آن شرايط عمده را در حيات فردی و خدمات اداری و روابط اجتماعی خويش به کار بندند. اهمّ اين عوامل و شرايط عبارت است از اوّل رعايت اعلی درجه مکارم اخلاق و ملکات فاضله در مساعی و مجهودات اجتماعی و اداری، دوّم مراعات کامل عفّت و عصمت در حيات فردی و سوم رهائی تام از قيد تعصّبات در معاملات با مردم از هر نژاد و رنگ و از هر طبقه و هر مذهب.

شرط اوّل بيشتر متوجّه نمايندگان منتخب جامعه بهائی در سطح ملّی و ناحيه‌ای و محلّی است زيرا آنانند خادمان و پاسبانان مؤسّسات نوزاد آئين حضرت بهاءالله و آنانند پايه‌گذاران بنای مستحکم بيت‌العدل اعظم که چنانکه از اسمش پيدا است مروّج و حافظ عدل الهی است و آن عدل خود يگانه ضامن حفظ و تعميم نظم و قانون در اين جهان پر آشوب است و شرط ثانی بيشتر و مستقيماً متوجّه جوانان است که قوّهٔ محرّکهٔ جامعهٔ بهائی و ضامن قدرت و طهارت حيات جامعه و باعث بروز ظهورات کامل قوا و استعدادات مکنونه در امر الهی‌اند. شرط ثالث بيشتر متوجّه اعضاء ديگر جامعه بهائی از هر سن و سال و دارای هر نوع تجربه و مقام و هر طبقه و رنگ و نژاد است که بايد کلاً و فوراً رفتارشان را با آنچه شايستهٔ انتساب به امر بهائی است مطابق سازند و هيچ‌کس نيست که ادّعا تواند کرد که چنانکه بايد و شايد به ادای وظائف و مسئوليّت‌های لازمه‌اش در اين سبيل نائل شده و توفيق يافته باشد.

حسن اعمال و اخلاق و تمسّک شديد به عدل و انصاف که منزّه از نفوذ مخرّب محيط فاسد سياسی باشد حياتی مشحون از عفّت و عصمت و تنزيه و تقديس که منزّه از اعمال سخيفه و عاری از موازين نادرستی باشد که فقط معيارهای غير اخلاقی کنونی آن را تأييد و ترويج می‌کند و مداومت می‌بخشد يگانگی و اخوّتی مبرّی و منزّه از تعصّب نژادی که چون سرطان ارکان هيکل رنجور و ناتوان جامعه را فراگرفته. اينها همه ملکات فاضله‌ای است که بايد از اين پس ياران امريکا فرداً و مجتمعاً به آن عمل نمايند و در حيات انفرادی و عمومی خويش به کار بندند. و اين فضائل و کمالات است که اعظم قوّهٔ محرّکه‌ای است که پيشرفت و تقدّم مؤسّسات و نقشه‌ها و مجهوداتشان را که به احسن وجه حافظ اصالت و عظمت آئين نازنينشان است تأمين و تضمين می‌نمايد و هر مانعی را در آينده از پيش راهشان بر می‌دارد.

اين خلق و خوی رحمانی که مشتمل است بر عدل و انصاف، راستی و درستی و مروّت و اعتبار و امّانت و ديانت بايد همواره مابه الامتياز جامعهٔ بهائی در جميع شئون و مراحل باشد چنانکه از قلم اعلی حضرت بهاءالله چنين نازل شده:

«اليوم اصحاب آلهی خميرمايهٔ احزاب عالمند، بايد کلّ از امّانت و صدق و استقامت و اعمال و اخلاق ايشان اقتباس نمايند».

«قسم به بحر اعظم که در انفاس نفوس مقدّسه تأثيرات کليّه مستور است علی شأن يؤثرفی الاشياء کلّها».

«خادم امر امروز کسی است که اگر بر مدائن ذهب و فضّه مرور نمايد چشم نگشايد و قلبش پاک و مقدّس باشد از آنچه مشاهده می‌شود يعنی از زخارف و آلاء دنيا. قسم به آفتاب حقيقت نفسش مؤّثر و کلمه‌اش جاذب».

«قسم به آفتاب افق تقديس که اگر جميع عالم از ذهب و فضّه شود نفسی که فی‌الحقيقه به ملکوت ايمان ارتقاء جسته‌ ابداً به آن توجّه ننمايد تا چه رسد به اخذ آن … اليوم ساکنين بساط احديّه و مستقريّن سُرُر عزّ صمدانيّه اگر قوّت لايموت نداشته باشند به مال يهود دست دراز نکنند تا چه رسد به غير حقّ ظاهر شده که ناس را به صدق و صفا و ديانت و امّانت و تسليم و رضا و رفق و مدارا و حکمت و تقی دعوت نمايد و به اثواب اخلاق مرضيّه و اعمال مقدّسه کلّ را مزيّن فرمايد.»

«جميع احبّای الهی را وصيّت فرموديم که ذيل مقدّس را به طين اعمال ممنوعه و غبار اخلاق مردوده نيالايند.»

«يا اهل بهاء به تقوی الله تمسّک نمائيد هذا ما حکم به المظلوم و اختاره المختار.»

«طراز سوّم فی‌الخُلق انه احسن طراز للخلق من لدی الحقّ زين الله به هياکل اوليائه لعمری نوره يفوق نورالشّمس و اشراقها.»

«يک عمل پاک عالم را از افلاک بگذراند و بال بسته را بگشايد و قوّت رفته را باز آرد… يا حزب‌الله التّقديس التّقديس التّقوی التّقوی… بگو يا حزب‌الله ناصر و معين و جنود حقّ در زبر و الواح به مثابهٔ آفتاب ظاهر و لائح آن جنود اعمال طيّبه و اخلاق مرضيّه بوده و هست هر نفسی اليوم به جنود اخلاق و تقوی نصرت نمايد ولله و فی سبيل‌الله بر خدمت قيام کند البتّه آثارش در اشطار ظاهر و هويدا گردد.»

«اصلاح عالم از اعمال طيّبه طاهره و اخلاق راضيه مرضيّه بوده.»

«ان اعدلواعلی انفسکم ثّم علی النّاس ليظهر آثارالعدل من افعالکم بين عباد نا المخلصين.»

«اوّل انسانيّت انصاف است و جميع امور منوط به آن. ان انصفوا يا اولی الالباب من لا انصاف له لا انسانيّة له.»

«قل يا قوم زينو السانکم بالصّدق و نفوسکم بالامّانة ايّاکم يا قوم لاتخانوافی شی کونوا امناءالله بين بريّته و کونوامن المحسنين.»

«مالک قدم مشرق و لامع و کونوافی الطرف عفيفاً و فی اليداميناً و فی‌اللّسان صادقاً و فی‌القلب متذکّراً.»

«کن … لوجه ‌الصدق جمالاً ولهيکل الامّانة طرازاً و لبيت الاخلاق عرشاً و لجسد العالم روحاً و لجند العدل رايةًّ و لأُفق الخير نوراً.»

«قل زينوا نفوسکم بالصّدق والآداب ‌و لاتحرموا انفسکم من خلع الحکم و العدل ليهب من شطر قلوبکم روائح قدس محبوب.»

«بگو ای اهل بهاء در سبيل نفوسی که اقوال و اعمالشان مخالف يکديگر است سالک نشويد همّت گماريد تا آيات حقّ بر اهل ارض مکشوف و احکام و اوامرش واضح و معلوم گردد. به اعمال سبب هدايت من فی البلاد گرديد چه که اقوال اکثر ناس از وضيع و شريف با افعالشان مغاير و مباين است کردار نيک است که مستظلّين در ظّل سدره رحمانيّه را از مادون ممتاز و گيتی را به روشنی خويش روشن و منوّر سازد و طوبی از برای نفسی که نصايح قلم اعلی را به سمع قبول اصغا نمود و به آنچه از سماء ارادهء خداوند عليم و حکيم نازل گشته تمسّک جست. (ترجمه)»

در اين مقام حضرت عبدالبهاء می‌فرمايد، «ای حزب الهی به عون و عنايت جمال مبارک روحی لاحبّائه الفداء بايد روش و سلوکی نمائيد که مانند آفتاب از سائر نفوس ممتاز شويد هر نفسی از شما در هر شهری که وارد گردد به خلق و خوی و صدق و وفا و محبّت و امانت و ديانت و مهربانی به عموم عالم انسانی مشارء بالبنان گردد جميع اهل شهر گويند که اين شخص يقين است که بهائی است زيرا اطوار و حرکات و روش و سلوک و خلق و خوی اين شخص از خصائص بهائيان است تا به اين مقام نيائيد به عهد و پيمان الهی وفا ننموده‌ايد.»

«اليوم الزم امور تعديل اخلاق است و تصحيح اطوار و اصلاح رفتار بايد احبّای رحمن به خلق و خوئی در بين خلق مبعوث گردند که رائحه مشگبار گلشن تقديس آفاق را معطّر نمايد و نفوس مرده را زنده کند زيرا مقصود از جلوهء الهی و طلوع انوار غيب غيرمتناهی تربيت نفوس است و تهذيب اخلاق من فی‌الوجود.»

«صدق و راستی اساس جميع فضائل انسانی است اگر نفسی از آن محروم ماند از ترقّی و تعالی در کلّيه عوالم الهی ممنوع گردد و چون اين صفت مقدّس در نفسی رسوخ نمايد سائر صفات و کمالات قدسيّه بالطبع حاصل شود و فرد کامل گردد.»

Ocean 2.0 Reader. Empty coverOcean 2.0 Reader. Book is closedOcean 2.0 Reader. FilterOcean 2.0 Reader. Compilation cover