آيات الهی جلد اوّل
Category: Bahá’í
4:44 h

آيات الهی

جلد اول

گلچينی از آثار حضرت بهاءالله برای تلاوت در هر صبح و شب

” اتلوا آيات اللّه فی کلّ صباح و مساء“
نيکوست حال کسی که در ليالی و ايّام
به آياتش انس گيرد و قرائت نمايد

لجنهٔ نشر آثار امری بلسان فارسی و عربی
لانگنهاين _ آلمان ١٤٨ بديع

اوّل شهر البهاء - ٢١ مارس

حقّ شاهد و مظاهر اسماء و صفاتش گواه که مقصود از ارتفاع ندا و کلمهٔ عليا آنکه از کوثر بيان آذان امکان از قصص کاذبه مطهّر شود و مستعد گردد از برای اصغای کلمهٔ طيّبهٔ مبارکهٔ عليا که از خزانهٔ علم فاطر سماء و خالق اسماء ظاهر گشته طوبی للمنصفين.

دوم شهر البهاء - ٢٢ مارس

بايد عاصی در حالتی که از غير اللّه خود را فارغ و آزاد مشاهده نمايد طلب مغفرت وآمرزش کند. نزد عباد اظهار خطايا و معاصی جائز نه، چه که سبب و علّت آمرزش و عفو الهی نبوده و نيست و همچنين اين اقرار نزد خلق سبب حقارت و ذلّت است و حقّ جلّ جلاله ذلّت عباد خود را دوست ندارد. انّه هو المشفق الکريم. عاصی بايد ما بين خود و خدا از بحر رحمت، رحمت طلبد و از سماء کرم مغفرت مسئلت کند.

سوم شهر البهاء - ٢٣ مارس

امور ملّت معلّق است برجال بيت عدل الهی. ايشانند امناء اللّه بين عباده و مطالع الامر فی بلاده. يا حزب اللّه مربّی عالم عدل است چه که دارای دو رکن است مجازات و مکافات، و اين دو رکن دو چشمه‌اند از برای حيات اهل عالم. چونکه هر روز را امری و هر حين را حکمی مقتضی، لذا امور بوزرای بيت عدل راجع تا آنچه را مصلحت وقت دانند معمول دارند. نفوسی که لوجه اللّه بر خدمت امر قيام نمايند ايشان ملهمند بالهامات غيبی الهی، بر کلّ اطاعت لازم. امور سياسيّه کلّ راجع است به بيت العدل و عبادات بما انزله اللّه فی الکتاب .

چهارم شهر البهاء - ٢٤ مارس

يا اهل بهاء شما مشارق محبّت و مطالع عنايت الهی بوده و هستيد. لسان را به سبّ و لعن احدی ميالائيد و چشم را از آنچه لايق نيست حفظ نمائيد. آنچه را دارائيد بنمائيد، اگر مقبول افتاد مقصود حاصل و الّا تعرّض باطل. ذروه بنفسه مقبلين الی اللّه المهيمن القيّوم. سبب حزن مشويد تا چه رسد بفساد و نزاع. اميد هست در ظلّ سدرهٔ عنايت الهی تربيت شويد و بما اراده اللّه عامل گرديد. همه اوراق يک شجريد و قطره‌های يک بحر.

پنجم شهر البهاء - ٢٥ مارس

اصحاب صفا و وفا بايد با جميع اهل عالم بروح و ريحان معاشرت نمايند چه که معاشرت سبب اتّحاد و اتّفاق بوده و هست و اتّحاد و اتّفاق سبب نظم عالم و حيات امم است. طوبی از برای نفوسی که بحبل شفقت و رأفت متمسّکند و از ضغينه و بغضاء فارغ و آزاد. اين مظلوم اهل عالم را وصيّت می نمايد به بردباری و نيکوکاری. اين دو دو سراجند از برای ظلمت عالم و دو معلّمند از برای دانائی امم. طوبی لمن فاز و ويل للغافلين.

ششم شهر البهاء - ٢٦ مارس

معرفت سلطان قدم حاصل نشود مگر بمعرفت اسم اعظم. اوست مکلّم طور که بر عرش ظهور ساکن و مستوی است و اوست غيب مکنون و سرّ مخزون. کتب قبل و بعد الهی بذکرش مزيّن و بثنايش ناطق. به نصب علم العلم فی العالم و ارتفعت راية التّوحيد بين الامم. لقاء اللّه حاصل نشود مگر بلقاء او. باو ظاهر شد آنچه که ازل الازال مستور و پنهان بوده. انّه ظهر بالحقّ و نطق بکلمة انصعق بها من فی السّموات و الارض الّا من شاء اللّه. ايمان باللّه و عرفان او تمام نشود مگر بتصديق آنچه از او ظاهر شده و همچنين عمل به آنچه امر فرموده و در کتاب از قلم اعلی نازل گشته. منغمسين بحر بيان بايد در کلّ حين به اوامر و نواهی الهی ناظر باشند. او امرش حصن اعظم است از برای حفظ عالم و صيانت امم، نورا لمن اقرّ و اعترف و نارا لمن ادبر و انکر.

هفتم شهر البهاء - ٢٧ مارس

استقامت بر امر اللّه و حبّه جلّ جلاله ... حاصل نشود مگر بمعرفت کامل و معرفت کامل حاصل نشود مگر به اقرار بکلمهٔ مبارکهٔ يفعل مايشاء. هر نفسی باين کلمهٔ عليا تمسّک نمود و از کوثر بيان مودع در آن آشاميد او خود را مستقيم مشاهده نمايد بشأنيکه کتب عالم او را از امّ الکتاب منع نکند. حبّذا هذا المقام الاعلی و الرّتبة العليا و الغاية القصوی ... در پستی مقام معرضين تفکّر نما، کلّ بکلمهٔ انّه هو محمود فی فعله و مطاع فی امره ناطق‌اند معذلک اگر بقدر سمّ ابره مخالف نفس وهوی ظاهر شود اعراض نمايند. بگو بر مقتضيات حکمت بالغه الهيّه احدی آگاه نه، انّه لو يحکم علی الارض حکم السّماء ليس لاحد ان يعترض عليه.

هشتم شهر البهاء - ٢٨ مارس

علم بمنزله جناح است از برای وجود و مرقاتست از برای صعود، تحصيلش بر کلّ لازم و لکن علومی که اهل ارض از آن منتفع شوند نه علومی که بحرف ابتداء شود و بحرف منتهی گردد. صاحبان علوم و صنايع را حقّ عظيم است بر اهل عالم. يشهد بذلک امّ البيان فی المآب نعيما للسّامعين. فی الحقيقه کنز حقيقی از برای انسان علم اوست و اوست علّت عزّت و نعمت و فرح و نشاط و بهجت و انبساط. کذلک نطق لسان العظمة فی هذا السّجن العظيم.

نهم شهر البهاء - ٢٩ مارس

در اصول و قوانين بابی در قصاص که سبب صيانت و حفظ عباد است مذکور و لکن خوف از آن ناس را در ظاهر از اعمال شنيعهٔ نالايقه منع می‌نمايد. امّا امری که در ظاهر و باطن سبب حفظ و منع است خشية اللّه بوده و هست. اوست حارس حقيقی و حافظ معنوی. بايد به آنچه سبب ظهور اين موهبت کبری است تمسّک جست و تشبّث نمود.

دهم شهر البهاء - ٣٠ مارس

براستی می‌گويم حفظ مبين و حصن متين از برای عموم اهل عالم خشيّة اللّه بوده. آنست سبب اکبر از برای حفظ بشر وعلّت کبری از برای صيانت وری. بلی در وجود آيتی موجود و آن انسان را از آنچه شايسته و لايق نيست منع می‌نمايد و حراست می‌فرمايد و نام آنرا حيا گذارده‌اند و لکن اين فقره مخصوص است بمعدودی، کلّ دارای اين مقام نبوده و نيستند.

يازدهم شهر البهاء - ٣١ مارس

قلم اعلی در اين حين مظاهر قدرت و مشارق اقتدار يعنی ملوک و سلاطين و رؤسا و امرا و علما و عرفا را نصيحت می فرمايد و به دين و به تمسّک به آن وصيّت می‌نمايد. آنست سبب بزرگ از برای نظم جهان و اطمينان من فی الامکان. سستی ارکان دين سبب قوّت جهّال و جرأت و جسارت شده. براستی ميگويم آنچه از مقام بلند دين کاست بر غفلت اشرارافزود و نتيجه بالاخره هرج و مرج است. اسمعوا يا اولی الابصار ثمّ اعتبروا يا اولی الانظار.

دوازدهم شهر البهاء - ا آوريل

يا حزب اللّه از حقّ جلّ جلاله بطلبيد مظاهر سطوت و قوّت را از شرّ نفس و هوی حفظ فرمايد و به انوار عدل و هدی منوّر دارد. از حضرت محمّد شاه مع علوّ مقام دو امر منکر ظاهر: اوّل نفی سلطان ممالک فضل و عطا، حضرت نقطه اولی و ثانی قتل سيّد مدينهٔ تدبير و انشاء. باری خطا و عطای ايشان عظيم است. سلطانی که غرور اقتدار و اختيار او را از عدل منع ننمايد و نعمت و ثروت و عزّت و صفوف و الوف او را از تجلّيات نيّر انصاف محروم نسازد او در ملأ اعلی دارای مقام اعلی و رتبهٔ علياست. بر کلّ اعانت و محبّت آن وجود مبارک لازم. طوبی لملک ملک زمام نفسه و غلب غضبه و فضّل العدل علی الظّلم و الانصاف علی الاعتساف .

سيزدهم شهر البهاء - ٢ آوريل

عطيّهٔ کبری و نعمت عظمی در رتبهٔ اولی خرد بوده و هست . اوست حافظ وجود و معين و ناصر او. خرد پيک رحمن است و مظهر اسم علّام. به او مقام انسان ظاهر و مشهود. اوست دانا و معلّم اوّل در دبستان وجود و اوست راهنما و دارای رتبهٔ عليا. از يمن تربيت او عنصر خاک دارای گوهر پاک شد و از افلاک گذشت. اوست خطيب اوّل در مدينهٔ عدل و در سال نه جهان را به بشارت ظهور منوّر نمود. اوست دانای يکتا که در اوّل دنيا بمرقاة معانی ارتقاء جست و چون بارادهٔ رحمانی بر منبر بيان مستوی بدو حرف نطق فرمود از اوّل بشارت وعد ظاهر و از ثانی خوف وعيد و از وعد و وعيد بيم و اميد باهر و به اين دو اساس نظم عالم محکم و بر قرار تعالی الحکيم ذوالفضل العظيم .

چهاردهم شهر البهاء - ٣ آوريل

سراج عباد داد است. او را ببادهای مخالف ظلم و اعتساف خاموش منمائيد و مقصود از آن ظهور اتّحاد است بين عباد. در اين کلمهٔ عليا بحر حکمت الهی موّاج، دفاتر عالم تفسير آن را کفايت ننمايد. اگر عالم باين طراز مزيّن گردد شمس کلمه ” يوم يغنی اللّه کلّا من سعته“ از افق سماء دنيا طالع و مشرق مشاهده شود. مقام اين بيان را بشناسيد چه که از عليا ثمرهٔ شجرهء قلم اعلی است. نيکوست حال نفسی که شنيد و فائز شد. براستی ميگويم آنچه از سماء مشيّت الهی نازل آن سبب نظم عالم و علّت اتّحاد و اتّفاق اهل آنست. کذلک نطق لسان المظلوم فی سجنه العظيم.

پانزدهم شهر البهاء - ٤ آوريل

ای دانايان امم از بيگانگی چشم برداريد و به يگانگی ناظر باشيد و به اسبابی که سبب راحت و آسايش عموم اهل عالم است تمسّک جوئيد. اين يک شبر عالم يک وطن و يک مقام است. از افتخار که سبب اختلاف است بگذريد و به آنچه علّت اتّفاق است توجّه نمائيد. نزد اهل بها افتخار بعلم و عمل و اخلاق و دانش است نه بوطن و مقام. ای اهل زمين قدر اين کلمهٔ آسمانی را بدانيد چه که بمنزلهٔ کشتی است از برای دريای دانائی و بمنزلهٔ آفتابست از برای جهان بينائی .

شانزدهم شهر البهاء - ٥ آوريل

مظاهر اسماء و صفات را از بعد امر می‌نمائيم کلّ به آنچه در اين ظهور اعظم ظاهر شده تمسّک نمايند و سبب اختلاف نشوند و الی الاخر الّذی لا آخر له به آفاق اين کلمات مشرقات که در اين ورقه نازل شده ناظر باشند. اختلاف سبب خونريزی است و علّت انقلاب عباد است. بشنويد ندای مظلوم را و از آن تجاوز ننمائيد. اگر نفسی در آنچه از قلم اعلی در اين ظهور نازل شده تفکّر نمايد يقين مينمايد اين مظلوم آنچه ذکر نموده مقصودش اثبات مقام و شأنی از برای خود نبوده بل اراده آنکه بکلمات عاليات نفوس را بافق اعلی جذب نمائيم و مستعد کنيم از برای اصغای آنچه که سبب تنزيه و تطهير اهل عالم است از نزاع و جدالی که بواسطه اختلاف مذاهب ظاهر ميشود. يشهد بذلک قلبی و قلمی و ظاهری و باطنی. انشاء اللّه کلّ به خزانه‌های مکنونهٔ در خود توجّه نمايند.

هفدهم شهر البهاء - ٦ آوريل

خيمهء امر الهی عظيم است جميع احزاب عالم را فرا گرفته و خواهد گرفت. روز روز شماست و هزار لوح گواه شما. بر نصرت امر قيام نمائيد و بجنود بيان به تسخير افئده و قلوب اهل عالم مشغول شويد. بايد از شما ظاهر شود آنچه که سبب آسايش و راحت بيچارگان روزگار است. کمر همّت را محکم نمائيد شايد بندگان از اسيری فارغ شوند و به آزادی رسند. امروز نالهٔ عدل بلند و حنين انصاف مرتفع. دود تيرهٔ ستم عالم و امم را احاطه نموده. از حرکت قلم اعلی روح جديد معانی به امر آمر حقيقی در اجساد الفاظ دميده شد و آثارش در جميع اشيای عالم ظاهر و هويدا. اينست بشارت اعظم که از قلم مظلوم جاری شده. بگو ای دوستان ترس از برای چه و بيم از که. گلپاره‌های عالم به اندک رطوبتی متلاشی شده و می‌شوند. نفس اجتماع سبب تفريق نفوس موهومه است. نزاع و جدال ‌شأن درّنده‌های ارض ... لازال اخيار بگفتار حدائق وجود را تصرّف نمودند. بگوای دوستان حکمت را از دست مدهيد. نصائح قلم اعلی را بگوش هوش بشنويد. عموم اهل عالم بايد از ضرّ دست و زبان شما آسوده باشند.

هجدهم شهر البهاء - ٧ آوريل

امروز هر آگاهی گواهی ميدهد بر اينکه بياناتی که از قلم مظلوم نازل شده سبب اعظم است از برای ارتفاع عالم و ارتقاء امم . بگو ای قوم بقوّت ملکوتی بر نصرت خود قيام نمائيد که شايد ارض از اصنام ظنون و اوهام که فی الحقيقه سبب و علّت خسارت و ذلّت عباد بيچاره‌اند پاک و طاهر گردد. اين اصنام هائلند و خلق را از علوّ و صعود مانع. اميد آنکه يد اقتدار مدد فرمايد و ناس را از ذلّت کبری برهاند.

نوزدهم شهر البهاء - ٨ آوريل

يا حزب اللّه بخود مشغول نباشيد . در فکر اصلاحعالم و تهذيب امم باشيد. اصلاح عالم از اعمال طيّبهٔ طاهره و اخلاق راضيهٔ مرضيّه بوده. ناصر امر اعمالست و معينش اخلاق. يا اهل بهاء بتقوی تمسّک نمائيد. هذا ما حکم به المظلوم و اختاره المختار. ای دوستان سزاوار آنکه در اين بهار جانفزا از باران نيسان يزدانی تازه و خرّم شويد. خورشيد بزرگی پرتو افکنده و ابر بخشش سايه گسترده. با بهره کسی که خود را بی بهره نساخت و دوست را در اين جامه بشناخت. بگو اهريمنان در کمينگاهان ايستاده‌اند. آگاه باشيد و به روشنائی نام بينا از تيرگيها خود را آزاد نمائيد. عالم بين باشيد نه خودبين. اهريمنان نفوسی هستند که حائل و مانعند ما بين عباد و ارتفاع و ارتقاء مقاماتشان.

اوّل شهر الجلال - ٩ آوريل

قلم اعلی در هر يک از آيات ابواب محبّت و اتّحاد باز نموده قلنا و قولنا الحقّ: عاشروا مع الاديان کلّها بالرّوح و الرّيحان. از اين بيان آنچه سبب اجتناب و علّت اختلاف و تفريق بود از ميان برخاست و در ارتقاء وجود و ارتفاع نفوس نازل شده آنچه که باب اعظم است از برای تربيت اهل عالم. آنچه از لسان و قلم ملل اولی از قبل ظاهر، فی الحقيقه سلطان آن در اين ظهور اعظم از سماء مشيّت مالک قدم نازل . از قبل فرموده‌اند: حبّ الوطن من الايمان. و لسان عظمت در يوم ظهور فرموده: ليس الفخر لمن يحبّ الوطن بل لمن يحبّ العالم. به اين کلمات عاليات طيور افئده را پرواز جديد آموخت و تحديد و تقليد را از کتاب محو نمود. اين مظلوم حزب اللّه را از فساد و نزاع منع فرمود و به اعمال طيّبه و اخلاق مرضيّهء روحانيّه دعوت نمود.

دوم شهر الجلال - ١٠ آوريل

الحمد للّه حقّ جلّ جلاله بمفتاح قلم اعلی ابواب افئده و قلوب را گشوده و هر آيه از آيات منزله بابيست مبين از برای ظهور اخلاق روحانيّه و اعمال مقدّسه. اين ندا و اين ذکر مخصوص مملکتی و يا مدينه‌ای نبوده و نيست، بايد اهل عالم طرّاً به آنچه نازل شده و ظاهر گشته تمسّک نمايند تا به آزادی حقيقی فائز شوند. گيتی به انوار نيّر ظهور منوّر، چه که در سنه ستّين حضرت مبشّر روح ما سواه فداه بروح جديد بشارت داد و در سنهٔ ثمانين عالم بنور جديد و روح بديع فائز گشت. حال اکثر اهل بلاد مستعدّند از برای اصغاء کلمهٔ عليا که بعث و حشر کلّ به آن منوط و معلّق است.

سوم شهر الجلال - ١١ آوريل

دين اللّه و مذهب اللّه محض اتّحاد و اتّفاق اهل عالم از سماء مشيّت مالک قدم نازل گشته و ظاهر شده، آنرا علّت اختلاف و نفاق مکنيد. سبب اعظم و علّت کبری از برای ظهور و اشراق نيّر اتّحاد دين الهی و شريعهٔ ربّانی بوده و نموّ عالم و تربيت امم واطمينان عباد و راحت من فی البلاد از اصول و احکام الهی. اوست سبب اعظم از برای اين عطيّهٔ کبری. کأس زندگانی بخشد و حيات باقيه عطا فرمايد و نعمت سرمديّه مبذول دارد.

چهارم شهر الجلال - ١٢ آوريل

اگر نفسی در کتب منزله از سماء احديّه بديده بصيرت مشاهده نمايد و تفکّر کند ادراک می نمايد که مقصود آنست جميع نفوس نفس واحده مشاهده شوند تا در جميع قلوب نقش خاتم الملک للّه منطبع شود و شموس عنايت و اشراقات انجم فضل و رحمت جميع را احاطه نمايد. حقّ جلّ جلاله از برای خود چيزی اخذ ننموده. نه از اطاعت عالم به او نفعی راجع و نه از ترک آن نقصی وارد. در هر آن طير ملکوت بيان به اين کلمه ناطق: جميع را از برای تو خواستم و تو را از برای خود. اگر علمای عصر بگذارند و من علی الارض رائحهٔ محبّت و اتّحاد را بيابند، در آن حين نفوس عارفه بر حرّيّت حقيقی آگاه شوند، راحت اندر راحت مشاهده نمايند، آسايش اندر آسايش. اگر ارض بانوار آفتاب اين مقام منوّر شود اذاً يُصْدَقُ اَنْ يُقالَ لا تَرَی فيها عِوَجاً و لا اَمْتا.

پنجم شهر الجلال - ١٣ آوريل

از جمله اموری که سبب اتّحاد و اتّفاق می‌گردد و جميع عالم يک وطن مشاهده می‌شود آنست که السن مختلفه بيک لسان منتهی گردد و همچنين خطوط عالم به يک خط. بايد جميع ملل نفوسی معيّن نمايند از اهل ادراک و کمال تا مجتمع شوند و به مشاورت يکديگر يک لسان اختيار کنند چه از السن مختلفه موجوده و چه لسان جديد تازه اختراع نمايند و در جميع مدارس عالم اطفال را به آن تعليم دهند ... عنقريب جميع اهل عالم بيک لسان و يک خط مزيّن. در اين صورت هر نفسی بهر بلدی توجّه نمايد مثل آنست که در بيت خود وارد شده اين امور لازم و واجب هر ذی بصر و سمعی بايد جهد نمايد تا اسباب آنچه ذکر شد از عالم الفاظ و اقوال بعرصهٔ شهود و ظهور آيد.

ششم شهر الجلال - ١٤ آوريل

آسمان سياست به نيّر اين کلمهٔ مبارکه که از مشرق اراده اشراق نموده منير و روشن است: ينبغی لکلّ آمر ان يزن نفسه فی کلّ يوم بميزان القسط و العدل ثم يحکم بين النّاس و يأمرهم بما يهديهم الی صراط الحکمة و العقل. انتهی. اينست اسّ سياست و اصل آن. حکيم آگاه از اين کلمه استخراج می‌نمايد آنچه سبب راحت و امنيّت و حفظ نفوس و دماء و امثال آنست. اگر صاحبان افئده از دريای معانی که در اين الفاظ مستور است بياشامند و آگاه گردند کلّ شهادت ميدهند بر علوّ بيان و سموّ آن.

هفتم شهر الجلال - ١٥ آوريل

قل انّ البيان جوهر يطلب النّفوذ و الاعتدال. امّا النّفوذ معلّق باللّطافة و اللّطافة منوطة بالقلوب الفارغة الصّافية و امّا الاعتدال امتزاجه بالحکمة الّتی نزّلناها فی الزّبر والالواح. يا اسمی بيان نفوذ می‌طلبد. چه اگر نافذ نباشد مؤثّر نخواهد بود و نفوذ آن معلّق بانفاس طيّبه و قلوب صافيه بوده و همچنين اعتدال می‌طلبد. چه اگر اعتدال نباشد سامع متحمّل نخواهد شد و در اوّل بر اعراض قيام نمايد و اعتدال امتزاج بيانست بحکمت‌هايی که در زبر و الواح نازل شده و چون جوهر دارای اين دو شیء شد اوست جوهر فاعل که علّت و سبب کلّيّه است از برای تقليب وجود و اينست مقام نصرت کلّيّه و غلبهٔ الهيّه. هر نفسی بآن فائز شد او قادر بر تبليغ امر اللّه و غالب بر افئده و عقول عباد خواهد بود.

هشتم شهر الجلال - ١٦ آوريل

ای اهل عالم شما را وصيّت می‌نمايم بآنچه سبب ارتفاع مقامات شماست. بتقوی اللّه تمسّک نمائيد و بذيل معروف تشبّث کنيد. براستی می‌گويم لسان از برای ذکر خير است. او را بگفتار زشت ميالائيد عفا اللّه عمّا سلف از بعد بايد کلّ بما ينبغی تکلّم نمايند. از لعن و طعن و ما يتکدّر به الانسان اجتناب نمايند ... امروز روزيست بزرگ و مبارک. آنچه در انسان مستور بوده امروز ظاهر شده و می‌شود. مقام انسان بزرگ است اگر بحقّ و راستی تمسّک نمايد و بر امر ثابت و راسخ باشد. انسان حقيقی بمثابه آسمان لدی الرّحمن مشهود. شمس و قمر سمع و بصر و انجم او اخلاق منيره مضيئه. مقامش اعلی المقام و آثارش مربّی امکان.

نهم شهر الجلال - ١٧ آوريل

براستی می‌گويم تقوی سردار اعظم است از برای نصرت امر الهی و جنودی که لايق اين سردار است اخلاق و اعمال طيّبه طاهره مرضيّه بوده و هست. بگو ای عباد اسباب نظم را سبب پريشانی منمائيد و علّت اتّحاد را علّت اختلاف مسازيد. اميد آنکه اهل بها بکلمه مبارکهٔ ” قل کلّ من عند اللّه“ ناظر باشند و اين کلمه عليا بمثابه آبست از برای اطفاء نار ضغينه و بغضاء که در قلوب و صدور مکنون و مخزون است. احزاب مختلفه از اين کلمه واحده بنور اتّحاد حقيقی فائز می‌شوند.

Ocean 2.0 Reader. Empty coverOcean 2.0 Reader. Book is closedOcean 2.0 Reader. FilterOcean 2.0 Reader. Compilation cover