حمدا لمن صان هيكل أمره بدرع الميثاق عن سهام الشّبهات وحَمی حِمی شريعته السّمحاء ووقی محجّته البيضاء بجنود عهوده من هجوم عصبة ناقضة وثلّة هادمة للبنيان وحرس الحصن الحصين ودينه المبين برجال لا تأخذهم لومة لائم ولا تلهيهم تجارة ولا عزّة ولا سلطة عن عهد اللّه وميثاقه الثّابت بآيات بيّنات من أثر القلم الأعلی في لوح حفيظ.
والتّحيّة والثّناء والصّلاة والبهاء علی أوّل غصن مبارك خضل نضر ريّان من السّدرة المقدّسة الرّحمانيّة منشعب من كلتي الشّجرتين الرّبّانيّتين وأبدع جوهرة فريدة عصماء تتلألأ من خلال البحرين المتلاطمين وعلی فروع دوحة القدس وأفنان سدرة الحقّ الّذين ثبتوا علی الميثاق في يوم التّلاق وعلی أيادي أمر اللّه الّذين نشروا نفحات اللّه ونطقوا بحجج اللّه وبلّغوا دينَ اللّه وروّجوا شريعةَ اللّه وانقطعوا عن غير اللّه وزهدوا في الدّنيا وأجّجوا نيران محبّة اللّه بين الضّلوع والأحشاء من عباد اللّه وعلی الّذين آمنوا واطمأنّوا وثبتوا علی ميثاق اللّه واتّبعوا النّورَ الّذي يلوح ويضيء من فجر الهدی من بعدی أَلَا وهو فرع مقدّس مبارك منشعب من الشّجرتين المباركتين. طوبی لمن استظلّ في ظلّه الممدود علی العالمين.
ای احبّای الهی اعظم امور محافظه دين اللّه است و صيانت شريعة اللّه و حمايت امر اللّه و خدمت كلمة اللّه. در اين سبيل هزاران نفس خون مطهّر را سبيل نمودند و جان عزيز را فدا كردند رقص كنان بقربانگاه شتافتند و علم دين اللّه افراشتند و بخون خويش آيات توحيد نگاشتند. سينه مبارك حضرت اعلی روحی له الفداء هدف هزار تير بلا شد و قدوم مبارك جمال ابهی روحی لأحبّائه الفداء از ضرب چوب در مازندران زخم و مجروح گرديد و گردن مقدّس و پای مبارك در زندان طهران اسير كند و زنجير گشت و مدّت پنجاه سال در هر ساعتی بلا و آفتی رسيد و ابتلا و مصيبتی رخ داد. از جمله بعد از صدمات شديده از وطن آواره و مبتلای آلام و محن شد و درعراق نيّر آفاق معرض كسوف از اهل نفاق بود و عاقبت سرگون بمدينه كبيره گشت و از آن شهر بارض سرّ نفی گرديد و از خطّه بلغار در نهايت مظلوميّت بسجن اعظم ارسال گشت. آن مظلوم آفاق روحی لاحبّائه الفدا چهار مرتبه از شهری بشهری سرگون گرديد تا در اين زندان بحبس مؤبّد استقرار يافت و در سجن قاتلان و سارقان و قطّاع طريق مسجون و مظلوم گرديد.
اين يك بلا از بلايای وارده بر جمال مبارك بود بلايای ديگر را بر اين قياس نمائيد. از جمله از بلايای جمال قدم ظلم و عدوان و ستم و طغيان ميرزا يحيی بود كه آن مظلوم مسجون با وجود آنكه او را از صغر سنّ در آغوش عنايت پرورش داد و در هر دمی انواع نوازش مبذول فرمود و ذكرش را بلند كرد و از هر آفات محافظه نمود و عزيز دو جهان فرمود و با وجود وصايا و نصائح شديده حضرت اعلی و تصريح بنصّ قاطع (إيّاك إيّاك أن تحتجب بالواحد الأوّل و ما نزّل فی البيان) و واحد اوّل نفس مبارك حضرت اعلی و هجده حروف حيّ هستند باز ميرزا يحيی انكار نمود و تكذيب كرد و القای شبهات نمود و از آيات بيّنات چشم پوشيد و اغماض كرد. ايكاش باين اكتفا می نمود بلكه دم اطهر را هدر كرد و فرياد وا ويلا بلند نمود و نسبت ظلم و ستم داد در ارض سرّ چه فساد و فتنه ئی بر پا كرد تا آنكه سبب شد كه نيّر اشراق باين سجن اعظم سرگون شد و در مغرب اين زندان مظلوما افول فرمود.
ای ثابتان بر پيمان، مركز نقض و قطب شقاق ميرزا محمّد علی چون منحرف از ظلّ امر شد و نقض ميثاق نمود و تحريف آيات كتاب كرد و خلل عظيم در دين اللّه انداخت و تشتيت حزب اللّه نمود و ببغضاء عظيم قيام بر اذيّت عبدالبهاء كرد و بعداوت بی نهايت بر اين عبد آستان مقدّس هجوم كرد. تيری نماند كه بر سينه اين مظلوم نينداخت زخمی نماند كه روا نداشت زهری نماند كه در كام اين ناكام نريخت. قسم بجمال اقدس ابهی و نور مشرق از حضرت اعلی روحی لارقّائهما الفداء كه از اين ظلم اهل سرادق ملكوت ابهی گريستند و ملأ اعلی نوحه و ندبه نمايند و حوريّات فردوس بجزع و فزع آمدند و طلعات مقدّسه ناله و افغان كنند ظلم و اعتساف اين بی انصاف بدرجه ئی رسيد كه تيشه بر ريشه شجره مباركه زد و ضربت شديده بر هيكل امر اللّه وارد آورد دوستان جمال مبارك را سرشك خونين از ديده جاری كرد و دشمنان حقّ را خوشنود و شادمان نمود. بسا طالبان حقيقت را بنقض عهد از امر اللّه بيزار كرد و امّت مأيوس يحيی را اميدوار نمود، خويشتن را منفور كرد و دشمنان اسم اعظم را جری و جسور نمود آيات محكمات را بگذاشت و القای شبهات كرد. و اگر تأييدات موعوده جمال قدم پی در پی باين لا شیء نميرسيد بكلّی امر اللّه را محو و نابود مينمود و بنيان رحمانيرا از اساس بر ميانداخت. ولی الحمدللّه نصرت ملكوت ابهی رسيد و جنود ملأ اعلی هجوم نمود و امر اللّه مرتفع گرديد و صيت حقّ جهانگير شد، كلمة اللّه مسموع آفاق گشت علم حقّ مرتفع شد و رايات تقديس باوج اثير رسيد و آيات توحيد ترتيل گرديد. حال محض حفظ و صيانت دين اللّه و وقايه و حمايت شريعة اللّه و مصونيّت امر اللّه بنصّ آيه مباركه ثابته در حقّ او تشبّث بايد نمود زيرا انحرافی اعظم از اين تصوّر نگردد، قوله تعالی و تقدّس (و لكن احبّائی الجهلاء اتّخذوه شريكا لنفسی و فسدوا فی البلاد و كانوا من المفسدين. ملاحظه نما كه چه قدر ناس جاهلند. نفوسيكه تلقاء حضور بودهاند مع ذلك رفتهاند و چنين سخنها اشتهار دادهاند) الی ان قال جلّت صراحته (اگر آنی از ظلّ امر منحرف شود معدوم صرف خواهد بود). ملاحظه فرمائيد چه قدر تأكيد است كه آنی انحراف تصريح فرموده زيرا بمقدار رأس شعر اگر بيمين و يسار ميل حاصل شود انحراف تحقّق يابد و ميفرمايد (معدوم صرف خواهد شد) چنانكه حال ملاحظه می نمائيد كه غضب الهی چگونه احاطه نموده و يوما فيوما رو بانعدامست. فسوف ترونه و اعوانه سرّا و جهارا فی خسران مبين. چه انحرافی اعظم از نقض ميثاق اللّه است؟ چه انحرافی اعظم از تحريف آيات و اسقاط آيات و كلماتست؟ در اعلان ميرزا بديع اللّه دقّت نمائيد، چه انحرافی اعظم از افترای بر مركز پيمان است، چه انحرافی اكبر از نشر اراجيف در هيكل عهد است، چه انحرافی اشدّ از فتوای بر قتل محور ميثاقست كه مستدل بآيه (من يدّعی قبل الألف) شده؟ و حال آنكه خود حيا ننموده در ايّام مبارك ادّعا نموده و جمال مبارك ردّ ادّعای او فرمودند بعنوانی كه از پيش گذشت و الآن ادّعای او بخط و ختم او موجود.
چه انحرافی اتمّ از كذب و بهتان بر احبّاء اللّه است؟ چه انحرافی اسوء از سبب شدن حبس و سجن احبّای ربّانيست؟ چه انحرافی اصعب از تسليم آيات و كلمات و مكاتيب بحكومت است كه بر قتل اين مظلوم قيام نمايند؟ چه انحرافی اشدّ از تضييع امر اللّه و تصنيع و تزوير مكاتيب و مراسلات افترائيّه است كه سبب وحشت و دهشت حكومت شود و نتيجهء سفك دم اين مظلوم گردد؟ و آن مكاتيب در نزد حكومت است. چه انحرافی اشنع از ظلم و طغيان است؟ چه انحرافی ارذل از تشتيت شمل فرقه ناجيه است؟ چه انحرافی افضح از القای شبهات است؟ چه انحرافی افظع از تأويلات ركيكه اهل ارتيابست؟ چه انحرافی اخبث از اتّفاق با اعدای الهی و بيگانگانست كه چند ماه پيش بالاتّفاق ناقض ميثاق با جمعی لائحه ئی ترتيب دادند و از افترا و بهتان چيزی باقی نگذاشتند و عبدالبهاء را نعوذاً باللّه عدوّ صائل و بد خواه مركز سلطنت عظمی گفتند؟ و از اين قبيل مفتريات عديدهء شديده بسيار و حكومت شهرياری را سبب تشويش افكار گشتند.
نهايت هيئت تفتيش از مركز حكومت اعليحضرت شهرياری آمد و مخالف عدل و انصاف تاجداری بلكه در نهايت اعتساف تفتيش كردند يعنی بد خواهان حقّ هيئت را احاطه نمودند و مضمون لائحه را بلكه زياده شرح و تفصيل دادند و آنان نيز من دون تحقيق تصديق كردند كه معاذ اللّه اين عبد علمی در اين مدينه بر افراخت و ناسرا باجتماع در زير علم دعوت نمود و تأسيس سلطنت جديده كرده و در كوه كرمل قلعه ئی انشاء نموده و جميع اهالی اين صفحات را تابع و مطيع كرده و دين اسلام را تفريق نموده و با مسيحيان عقد پيوند نموده و معاذ اللّه قصد آن كرده كه در سلطنت عظمی رخنه كبری اندازد و از اين قبيل مفتريات أعاذنا اللّه من هذا الأفك العظيم.
و حال آنكه بنصوص الهيّه ما ممنوع از فساديم و مأمور بصلح و صلاح و مجبور براستی و درستی و آشتی بجميع اقوام و امم آفاق و اطاعت و خير خواهی حكومات خيانت بسلطنت عادله خيانت بحقّ است و بد خواهی حكومت تمرّد از امر اللّه با وجود اين نصوص قاطعه، چگونه اين مسجونان چنين تصوّر باطلی كنند و با وجود مسجونی در اين زندان چنين خيانتی توانند؟ ولی چه فائده كه هيئت تفتيش تصديق اين مفتريات اخوی و بد خواهان نمود و تقديم حضور پادشاهی كرد. حال اين مسجون در طوفان اعظم گرفتار تا اراده حضرت سلطان ايّده اللّه علی العدل صادر گردد إمّا لی و إمّا عليَّ. در هر حال عبدالبهاء در نهايت سكون و قرار بجانفشانی مهيّا و در نهايت تسليم و رضا. حال چه انحرافی اشنع و افظع و اقبح از اين؟
و همچنين مركز بغضاء در فكر قتل عبدالبهاء و اين به خطّ ميرزا شعاع كه در طی اين وصيّت است ثابت و واضح و محقّق كه بكمال تدبير در صدد قتل هستند و اين نصّ عبارت ميرزا شعاع در مكتوبست كه مرقوم داشته (هر آن مسبّب اين اختلاف را نفرين ميكنم و بربّ لا يرحمه ناطقم و اميدوارم بزودی مَظْهر يَبْعَث ظاهر شود اگر چه شده و بغير لباس مشهود نميتوانم زياده شرح دهم). مقصود از اين عبارت آيه مباركه من ادّعی قبل الألف است، ملاحظه شود كه چگونه در صدد قتل عبدالبهاء هستند. از كلمه نميتوانم زياده شرح دهم بفراست بفهميد كه چه تمهيد و تدبير در اين خصوص نمودهاند كه زياده اگر بيان نمايند شايد ورقه بدست افتد و آن تمهيد و تدبير بهم خورد. اين عبارت مجرّد تبشير است كه در اين خصوص قرار و تدبير لازم تحقّق يافت.
إلهي إلهي تری عبدك المظلوم بين مخالب سباع ضارية وذئاب كاسرة ووحوش خاسرة. ربّ وفّقني في حبّك علی تجرّع هذه الكأس الطّافحة بصهباء الوفاء الممتلئة بفيض العطاء حتّی يحمرَّ قميصی بدمي طريحا علی التّراب صريعا لا حراك للأعضاء هذا منائي ورجائي وأملي وعزّي وعلائي وَلْيَكنْ خاتمة حياتي ختام مسك يا ربّي وملاذي، وهل من موهبة أعظم من هذا؟ لا وحضرة عزّك. وإنّي أُشْهِدُكَ أنّني أذوق هذه الكأس في كلّ الأيّام بما اكتسبت أيدي الّذين نقضوا الميثاق وأعلنوا الشّقاق وأظهروا النّفاق وأظهروا في الأرض الفساد وما راعوا حرمتك بين العباد. ربّ احفظ حصن دينك المبين من هؤلاء النّاكثين واحرس حماك الحصين من عصبة المارقين. إنّك أنت القويّ المقتدر العزيز المتين.
باری، ای احبّاء اللّه مركز نقض ميرزا محمّد علی بسبب اين انحرافات لا تحصی بنصّ قاطع الهی ساقط گشت و از شجره مباركه منفصل شد. و ما ظلمناهم ولكن كانوا أنفسهم يظلمون. إلهي إلهي احفظ عبادك الأمناء من شرّ النّفس والهوی واحرسهم بعين رعايتك من الحقد والحسد والبغضاء وأدخلهم في حصن حصين كلاءَتك من سهام الشّبهات واجعلهم مظاهر آياتك البيّنات ونوّر وجوههم بشعاع ساطع من أفق توحيدك واشرح صدورهم بآيات نازلة من ملكوت تفريدك وأشدد أزورهم بقوّة نافذة من جبروت تجريدك. إنّك أنت الفضّال الحافظ القويّ العزيز.
ای ثابتان بر پيمان، اين طير بال و پر شكسته و مظلوم چون آهنگ ملأ اعلی نمايد و بجهان پنهان شتابد و جسدش تحت اطباق قرار يابد يا مفقود گردد بايد افنان ثابتهء راسخه بر ميثاق اللّه كه از سدره تقديس روئيدهاند با حضرات ايادی امر اللّه عليهم بهاء اللّه و جميع ياران و دوستان بالاتّفاق بنشر نفحات اللّه و تبليغ امر اللّه و ترويج دين اللّه بدل و جان قيام نمايند. دقيقه ئی آرام نگيرند و آنی استراحت نكنند در ممالك و ديار منتشر شوند و آواره هر بلاد و سر گشته هر اقليم گردند. دقيقه ئی نياسايند و آنی آسوده نگردند و نفسی راحت نجويند در هر كشوری نعره يا بهاء الابهی زنند و در هر شهری شُهره آفاق شوند و در هر انجمنی چون شمع بر افروزند و در هر محفلی نار عشق بر افروزند تا در قطب آفاق انوار حقّ اشراق نمايد و در شرق و غرب جمّ غفيری در ظلّ كلمة اللّه آيد و نفحات قدس بوزد و وجوه نورانی گردد و قلوب ربّانی شود و نفوس رحمانی گردد.
در اين ايّام اهمّ امور هدايت ملل و امم است بايد امر تبليغ را مهمّ شمرد زيرا اسّ اساس است. اين عبد مظلوم شب و روز بترويج و تشويق مشغول گرديد. دقيقه ئی آرام نيافت تا آنكه صيت امر اللّه آفاقرا احاطه نمود و آوازه ملكوت ابهی خاور و باختر را بيدار كرد. ياران الهی نيز چنين بايد بفرمايند، اينست شرط وفا و اينست مقتضای عبوديّت آستان بها.
حواريّون حضرت روح بكلّی خود را و جميع شئون را فراموش نمودند و ترك سر و سامان كردند و مقدّس و منزّه از هوی و هوس گشتند و از هر تعلّقی بيزار شدند و در ممالك و ديار منتشر شدند و بهدايت من علی الأرض پرداختند تا جهان را جهان ديگر كردند و عالم خاك را تابناك نمودند و بپايان زندگانی در ره آن دلبر رحمانی جانفشانی كردند و هر يك در دياری شهيد شدند فبمثل هذا فليعمل العاملون.
ای ياران مهربان، بعد از مفقودی اين مظلوم بايد اغصان و افنان سدره مباركه و ايادی امر اللّه و احبّای جمال ابهی توجّه بفرع دو سدره كه از دو شجره مقدّسه مباركه انبات شده و از اقتران دو فرع دوحه رحمانيّه بوجود آمده يعنی (شوقی افندی) نمايند زيرا آيت اللّه و غصن ممتاز و وليّ امر اللّه و مرجع جميع اغصان و افنان و ايادی امر اللّه و احبّاء اللّه است و مبيّن آيات اللّه و من بعده بكراً بعد بكر يعنی در سلاله او.
و فرع مقدّس و وليّ امر اللّه و بيت عدل عمومی كه بانتخاب عموم تأسيس و تشكيل شود در تحت حفظ و صيانت جمال ابهی و حراست و عصمت فائض از حضرت اعلی روحی لهما الفد است آنچه قرار دهند من عند اللّه است. من خالفه و خالفهم فقد خالف اللّه و من عصا هم فقد عصی اللّه و من عارضه فقد عارض اللّه و من نازعهم فقد نازع اللّه و من جادله فقد جادل اللّه و من جحده فقد جحد اللّه و من أنكره فقد انكر اللّه و من انحاز و افترق و اعتزل عنه فقد اعتزل و اجتنب و ابتعد عن اللّه، عليه غضب اللّه عليه قهر اللّه و عليه نقمة اللّه. حصن متين امر اللّه باطاعت مَنْ هو وليّ امر اللّه محفوظ و مصون ماند و اعضای بيت عدل و جميع اغصان و افنان و ايادی امر اللّه بايد كمال اطاعت و تمكين و انقياد و توجّه و خضوع و خشوع را به وليّ امر اللّه داشته