دور بهائی
Category: Bahá’í
2:00 h 71.2 mb

دور بهائی


اثرخامه
حضرت شوقی ربّانی وليّ امرالله
ترجمه لجنه ملّی ترجمه نشر آثار امری ايرانی
نشر سوّم
لجنه ملّی نشر آثار امری به زبانهای فارسی و عربی لانگنهاين – آلمان غربی
۱۴۴ بديع – ۱۹۸۸ ميلادی
نشر اوّل – طهران – ايران – ۱۱۱ بديع
نشر دوْم – و هلی نو – هندوستان – ۱۱۴ بديع
نشر سوّم – لانگنهاين – آلمان غربی – ۱۴۴ بديع – ۱۹۸۸ ميلادی

حضرت بهآءاللّه


احبّاء الهی و امآء رحمانی در ممالک غربيّه ملاحظه فرمايند: ياران و ياوران در کرم جليل الهی.

عيد سعيد نودمين سال امر حضرت بهآءاللّه در بيست و سوّم ماه می اين فرخنده سال در سراسر عالم بهائی بر پا خواهد گرديد. در اين حين که وارد عقد اخير قرن اوّل دور بهائی ميگرديم شايسته است نظری به حوادث حيرت انگيز اين امر مهيمن جليل اندازيم و در تصرّفات عجيبه‌اش تفکّر و تأمّل کنيم.

فی الحقيقه منظرهٔ وقايع و حوادث اين نود سال به حدّی بديع و عظيم است که از حيطه تصوّر ما خارج است و چون به اين منظره بی مثيل به ديده انصاف بنگريم و وقايع طلوع اين امر اعظم و پيشرفت تدريجی آنرا ولو به اجمال در نظر آريم و بلايا و رزايای مدهشه‌ای را که وسيلهٔ اعلان امر اللّه گرديد و حرکتش را تسريع نمود به خاطر گذرانيم به حقايق ازليّه‌ای پی ميبريم که علّت حيات امر اللّه بوده و بالضّروره سبب نصرت و غلبهٔ آن خواهد گرديد .

در اوج اين منظره بديع جمال بيمثال حضرت بهاءاللّه در نهايت عظمت و جلال و منتهای هيمنه و وقار بر عرش جلال مستوی و طلعت ريّان حضرت باب جوهر عطوفت و ملاحت، آيت استقامت و شهامت، قصير العُمر و کثير الحوادث که در افاضه بر عالميان در اين دور اعظم با نفس جمال قدم سهيم و شريک است در ظلّ آن حضرت لامع و ساطع. و در رتبه‌ای مخصوص و کاملاً متمايز از آن دو طلعت مقدّس هيکل منوّر و جذّاب حضرت عبدالبهآء به بزوغ و اشراق و مجد و اقتداری مشهود که احدی جز مظاهر مقدّسهٔ الهيّه به آن فائز نگردند ولو در اعلی رتبهٔ امکان جالس باشند.

افول مرکز ميثاق و صعود حضرت ورقهٔ عليا اخت جليل و عزيزش که آخرين يادگار عصر رسولی بود اوّلين و مهيّج ترين فصل تاريخ امر بهائی را خاتمه داد و عصر اوّل دور اعزّ جمال ابهی که عصر رسولی است به آن منتهی شد.

الواح متقنه وصايای حضرت عبدالبهآء حلقه اتّصالی است که عصر گذشته را با عصر کنونی که موسوم به عصر تکوين و موصوف به عصر انتقال است اِلی الأبد مرتبط ميسازد و ازهار و اثمار اين عصر، انتصارات و فتوحات باهره‌ای است که طليعهٔ عصر ذهبی دور جمال ابهی خواهد بود.

ياران عزيز قوای دافعه نافذه ساريه از دو ظهور مستقلّ متعاقب و متتابع بر اثر همم و مجهودات حاميان برگزيده امری که صيتش به اقصی نقطه عالم رسيده واضحاً مشهوداً در مؤسّسات و مشروعات بهيّه بتدريج حلول مينمايد و مجسّم و مصوّر و مشخّص ميگردد. و اين تأسيسات از مفاخر و امتيازات اين عصر است و بر ماست که با رفتار و کردار خود اين عصر را مخلّد و جاويدان سازيم زيرا نفوذ و تأثير مؤسّساتی که اکنون در حال تکوين است و بايد مآلاً سلطنت الهيّه که حاکی از حلول عصر ذهبی جمال قدم است بر آن مستقرّ شود منوط و معلّق به مجهودات حاليّه و علی الخصوص به درجه همّت و کوششی است که در تأسّی و اقتداء به روش اسلاف دلير و جانفشان مبذول ميگردد.

مقصود اين عبد از مراجعه به حوادث سنين اوّليّهٔ امر که مشحون از جانفشانی و دلاوری است ذکر تاريخ و حتّی بيان رئوس وقايع مهمّهٔ امر اللّه از بدو تأسيس تا حال نيست و نيز قصد ندارم که قوّه نافذه‌ای که سبب ظهور اين حوادث گشته تشريح و تبيين نمايم و يا درجه نفوذ و تأثير آنرا در اکثر ملل و اقوام و تشکيلات بشری در اقطار مختلفه بيان کنم. تاريخ حقيقی حيات مؤمنين اوّليّهٔ عصر رسولی اين امر نازنين و تحقيقات کاملی که مورّخين مُبرّز بهائی در مستقبل ايّام بعمل خواهند آورد بيان بليغی از تاريخ آن اعصار در اختيار اخلاف خواهد گذاشت که در حال حاضر انجام آن برای اين عبد مقدور نيست. منظور اصلی اين عبد در اين مرحله خطير تاريخ بهائی آنست که توجّه بانيان نظم بديع حضرت بهآءاللّه را به پاره‌ای از حقايق اساسی معطوف دارم که تشريح و تبيين آن آنان را در اجرای وظائف مهمّه‌ شان بنحوی مؤثّر کمک و مساعدت نمايد.

از اين گذشته مقام و موقعيّت بين المللی که امر اللّه تاکنون احراز نموده است قطعاً مستلزم آنست که اصول اساسی آن کاملاً واضح و روشن گردد.

تقدّم شايان و بی مثيلی که امر بر اثر مجهودات باهره احبّای امريک حاصل نموده، توجّه موفوری که اوّلين مشرق الاذکار غرب در بين اجناس و اقوام مختلفه بوجود آورده، تأسيس و تحکيم مستمرّ مؤسّسات بهائی در بيش از چهل اقليم از اقاليم مترقّيه، انتشار کتب و آثار بهائی به بيست و پنج لغت از لغات کثير الأشاعه، موفّقيّت اخير قاطبهٔ احبّای ايران در ابتياع اراضی سوّمين مشرق الاذکار عالم در جوار عاصمهٔ آن کشور، اقداماتی که در آن اقليم برای تشکيل سريع اوّلين محفل روحانی ملّی به عمل ميآيد و اعضايش اُمنای جامعه‌ای هستند که اکثريّت معتنابه پيروان امر حضرت بهآءاللّه را تشکيل ميدهند، طرح بنيان رکنی ديگر از ارکان بيت عدل اعظم يعنی تأسيس اوّلين محفل روحانی ملّی در نيمکره جنوبی، شهادتهای رسمی که شفاهاً و کتباً از مقام سلطنت و دوائر دولت و محاکم بين المللی و رؤسای اديان در توصيف اين امر داده شده، شهرت و معروفيّتی که بر اثر مفتريات اعدای لدود قديم و جديد حاصل نموده، استخلاص جمعی از پيروانش از قيود شعائر و تعصّبات مذهبی در متقدّمترين کشور اسلامی، کلّ دلالت بر آن دارد که جامعه غالبه اسم اعظم با سرعتی حيرت بخش مظفّراً منصوراً در پيشرفت و تقدّم است.

احبّای عزيز در اين اوان که انظار عالميان بيش از پيش متوجّه ماست لازم ميدانم برای ايفای وظائف و مسئوليّت‌هائی که به عنوان وليّ امر حضرت بهآءاللّه بر عهده دارم حقايقی را تصريح و تأکيد نمايم که اساس امر بر آن استوار است و اوّل وظيفه و تکليف ما حفظ و صيانت آن حقايق است.

اگر اين حقايق کما ينبغی و يليق مفهوم و در نهايت شجاعت اقامه گردد مطمئنّاً قوای روحانی ما را تقويت نموده و در دفع حيل و تدبيرات خصم لدودی که همواره مُترصّد فرصت است مساعد و ظهير ما خواهد بود.

به عقيده راسخ اين عبد اوّلين وظيفه هر يک از پيروان با وفای امر حضرت بهآءاللّه آنست که همواره سعی موفور و مستمرّ مبذول دارد تا مقصد و اهميّت اين امر اعظم را بهتر درک نمايد .

بديهی است عقول محدود بشری هرگز به عظمت ظهور و جامعيّت اين امر و تقدّس اين امانت الهی چنانکه بايد و شايد راه نيابد. با اينحال بر ما فرض و واجب است همواره بکوشيم تا حقايق و اصول و مبانی مخزونه در اين امر مبارک را بهتر درک نمائيم زيرا به اين ترتيب در ترويج امر اللّه الهامات جديده رخ بگشايد و سبب مزيد توفيق گردد.

در مکتوبی که به احبّای امريک در تبيين مقام حضرت باب مرقوم گرديد به عظمت بی مثيل ظهور حضرت بهآءاللّه که حضرت باب خود را مُبشّر حقير و خاضع آن خوانده است اجمالاً اشاره گشت. حضرت اعلی که بفرموده حضرت بهآءاللّه در کتاب مستطاب ايقان همان قائم موعودی است که بنفسه بيست و پنج حرف از بيست و هفت حرفی را که جميع انبياء مأمور به بيان آن بوده ظاهر فرموده است بر اعظميّت و اکمليّت ظهور متعاقب خويش شهادت داده. در کتاب بيان فارسی ميفرمايد: ” نطفه ظهور بعد اقوی از جميع اهل بيان بوده و خواهد بود.“ و نيز: ” قد کتبت جوهرة فی ذکره و هُو انّه لا يستشار باشارتی و لا بما نزّل فی البيان“ و نيز: ” انّ البيان و من فيه طائف فی حول قول من يُظهره اللّه بمثل ما کان الألف ( انجيل ) و من فيه طائف فی حول قول محمّد رسول اللّه “ و نيز: ” اگر يک آيه از آيات من يُظهره اللّه را تلاوت کنی اعزّتر خواهد بود از آنکه کلّ بيان را ثبت کنی … امروز بيان در مقام نطفه است و در اوّل ظهور من يظهره اللّه آخر کمال بيان است … بيان و مؤمنين به بيان مشتاق ترند بسوی او از اشتياق هر حبيبی به محبوب خود … کلّ بهآء بيان من يظهره اللّه است کلّ رحمت از برای کسی که ايمان به او آورد و کلّ نقمت از برای کسی که به او ايمان نياورد.“

و نيز در توقيعی خطاب به سيّد يحيی دارابی، که به وحيد معروف و در علم و دانش و قوّه فصاحت و بلاغت و نفوذ سرآمد اصحاب و اقران بود، چنين انذار ميفرمايد: ” فو الّذی فلق الحَبّة و برأ النّسمة لو ايقنت بانّک يوم ظهوره لا تؤمن به لأرفعت عنک حکم الايمان … و لو علمت انّ احداً من النّصاری يؤمن به لجعلته قرّة عينای و احکمت عليه فی ذلک الظّهور بالايمان من دون ان اشهد عليه من شئ.“

و در يکی از مناجاتهائی که با حضرت بهآءاللّه راز و نياز ميفرمايد: ” سبحانک اللّهمّ يا الهی ما اصغر ذکری و ما ينسب اِليّ الّا اذا اريد ان انسبه اليک فلتقبلنی و ما ينسب اِليّ بفضلک.“

و نيز در قيّوم الأسمآء که در تفسير سوره يوسف نازل گشته و به شهادت صاحب کتاب ايقان ” اوّل و اعظم و اکبر جميع کتب “ حضرت باب است اين کلمات که اشاره به حضرت بهآءاللّه است زيارت ميشود: ” يا سيّد الاکبر ما انا بشئ الّا و قد اقامتنی قدرتک علی الأمر ما اتّکلت فی شئ الّا عليک و ما اعتصمت فی الأمر الّا اِليک … يا بقيّة اللّه قد فديت بکلّی لک و رضيت السّبّ فی سبيلک و ما تمنيّت الّا القتل فی محبّتک و کفی باللّه العليّ معتصماً قديما. “ و نيز در همان تفسير خطاب به آن حضرت ميفرمايد: ” و هنالک فاظهر من السّرّ سرّاً علی قدر سمّ الإبرة فی طور الاکبر ليموتنّ الطّوريّون فی السّيناء عند مطلع رشح من ذلک النّور المهيمن الحمراء باذن اللّه الحکيم.“

دليل ديگری که گواه عظمت شريعت حضرت بهآءاللّه است اين قسمت از لوح حضرت عبدالبهآء است که به افتخار يکی از احبّای معروف زردشتی صادر گرديده: قوله الأعلی: ” در خصوص توقّف آفتاب مرقوم نموده بودی که در کتاب زردشتيان مرقوم است که در آخر دوره مقرّر است که اين توقّف در سه ظهور واقع گردد. در ظهور اوّل ده روز آفتاب در وسط آسمان توقّف نمايد. در ظهور ثانی بيست روز. در ظهور ثالث سی روز. بدانکه ظهور اوّل در اين خبر ظهور حضرت رسول است که شمس حقيقت در آن بُرج ده روز استقرار داشت و هر روز عبارت از يک قرن است و آن صد سال به اين حساب هزار سال ميشود و آن دور و کور محمّدی بود که بعد از غروب نجوم امامت تا ظهور حضرت اعلی هزار سال است و ظهور ثانی ظهور نقطه اُولی روحی له الفداء است که شمس حقيقت در آن دور بيست سال در آن نقطه استقرار داشت بدايتش سنه شصت هجری بود و نهايتش سنه هشتاد و در دور جمال مبارک چون شمس حقيقت در برج الهی که خانهٔ شمس است طلوع و اشراق فرمود مدّت استقرارش عدد سی بود که آن نهايت مدّت استقرار آفتاب است در يک برج تمام لهذا امتدادش بسيار اقلّاً پانصد هزار سال.“

از تفسير صريح و تبيين قاطع اين نبوّت قديمه واضح و مبرهن است که اهل بهآء بايد طرّاً شريعت محمّدی را ظهوری مستقلّ و من عند اللّه دانند. و نيز اين بيانات تلويحاً دلالت بر حقّانيّت امامت يعنی سلاله طاهره ئی دارد که حضرت باب از فرد ممتاز آن منشعب و آن سلاله مدّت دويست و شصت سال واسطهٔ فيض الهی بوده و يکی از ثقلين ثمين شريعت مقدّسهٔ اسلام بشمار ميرفته.

بعلاوه بايد معترف بود که نبوّت فوق دلالت بر استقلال شريعت بابيّه داشته و متضمّن و مؤيّد اين حقيقت است که چون هر ظهوری اکمل از ظهور قبل است لذا فيوضات الهيّه که هر نبيّ در عصر خود به نوع بشر افاضه مينمايد بالنّسبه به عصر قبل که ميزان استعداد به آن پايه نبوده است اعظم و ازيد خواهد بود، لذا صرفنظر از فضيلت و امتياز ذاتيّهٔ ديگری که ممکن است برای آئين بهائی قائل بود، اين نبوّت به تنهائی دلالت بر قدرت و عظمت بی نظير ظهور حضرت بهآءاللّه مينمايد. ظهوری که برای فهم قوای مکنونهٔ آن طفل سبق خوانيم و هرگز به درک ظهورات و بروزات کاملهٔ آن موفّق نخواهيم شد.

هر گاه به حقايق و معانی عاليهٔ امر حضرت بهآءاللّه کما هُو حقّه توجّه و تعمّق نمائيم بايد آئين بهائی را در اعلی رتبه يک کور عظيم و آخرين مرحله يک سلسله ظهوراتی قرار دهيم که بر حسب استعداد و تکامل نوع بشر يکی پس از ديگری ظاهر گرديده و کلّاً مقدّمه اين ظهور اعظم بوده‌اند.

اين ظهورات که از آدم شروع و به حضرت باب منتهی ميشوند همواره طريق را صاف و هموار کرده و بنهايت تأکيد حلول يوم الايّام را که ميقات ظهور موعود کلّ اعصار است بشارت داده‌اند.

الواح و آثار حضرت بهآءاللّه کاملاً شاهد و گواه اين حقيقت است و مختصر توجّه به بياناتی که حضرت بهآءاللّه کراراً در وصف ظهور خود به کمال هيمنه و قدرت اظهار فرموده‌اند اهميّت اين ظهور اعظم را که آن حضرت واسطه ابلاغ آن بوده‌اند کاملاً روشن و مبرهن خواهد نمود. بنابراين برای آنکه اهميّت و مفهوم اين ظهور اعظم بهتر درک گردد بايد نظر را به آثار و الواح صادره از کلک جمال اقدس ابهی که مبدأ و منشأ اين ظهور مهيمن خطير است معطوف داشت.

جمال اقدس ابهی و همچنين حضرت اعلی و حضرت عبدالبهآء در ذکر اين ظهور بی مثيل و عديل و قوای عجيبه دافعهٔ آن و در وصف اين يوم که اهل عالم قرنها در انتظار آن بسر ميبرده و نيز در بيان علوّ مقام نفوسی که معترف بر حقايق مکنونهٔ اين ظهور گرديده‌اند چنان گنجينه نفيسی از آثار مقدّسه برای اخلاف به يادگار گذاشته‌اند که نسل حاضر کما ينبغی و يليق پی به ارزش آن نبرد. اين قبيل آيات و الواح بقدری مهيمن و لطيف است که فقط نفوسی که در لسان نزولی تبحّر دارند ممکن است به قدر و ارزش آن پی برند و به حدّی زياد است که برای جمع آوری قسمتهای مهمّهٔ آن بايد به تنهائی کتابی تأليف گردد.

آنچه فعلاً مقدور است ذکر مُنتخباتی است که از الواح کثيره استخراج گشته: حضرت بهآءاللّه ميفرمايد: ” تاللّه الحقّ انّ الامر عظيم عظيم هذه کلمة کرّرناها فی اکثر الالواح لعلّ يتنبّه بها العباد.“

و نيز به اصرح بيان ميفرمايد: ” و نفسی الحقّ قد انتهت الظّهورات اِلی هذا الظّهور الأعظم.“ ” آنچه در اين ظهور امنع اعلی ظاهر شده در هيچ عصری از اعصار ظاهر نشده و نخواهد شد.“

و نيز مخاطباً لنفسه ميفرمايد: ” انّه هو الّذی سمّی فی التّوراة بيهوه و فی الانجيل بروح الحقّ و فی الفرقان بالنّبأ العظيم.“

” قل هذا لهو الّذی لولاه ما أُرسل رسولٌ و ما نُزِّل کتابٌ يشهد بذلک کلّ الأشياء.“

و نيز: ” کلام اللّه و لو انحصر بکلمة لا تعادلها کتب العالمين. “ ” اکثری از ناس به بلوغ نرسيده‌اند و الّا بابی از علم بر وجه عباد مفتوح ميفرمود که کلّ من فی السّموات و الأرض به افاضهٔ قلميّهٔ او از علم ما سوی خود را غنی مشاهده نموده بر اعراش سکون مستقرّ ميشدند.“

” قل تاللّه قد رقم قلم القدس من رحيق المسک علی جبينی البيضاء بخطّ ابهی ان يا ملأ الأرض و السّماء انّ هذا لهو المحبوب الّذی ما شهدت عين الابداع مثله و لا عين الاختراع شبهه و انّه لهو الّذی قرّت بجماله عين اللّه الملک العزيز الجميل.“

و نيز خطاب به امّت مسيح ميفرمايد: ” قل يا ملأ الانجيل قد فتح باب السّمآء و اتی من صعد اليها و انّه ينادی فی البرّ و البحر و يبشّر الکلّ بهذا الظّهور الّذی به نطق لسان العظمة قد اتی الوعد و هذا هو الموعود الابن فی الوادی المقدّس ينادی لبّيک اللّهمّ لبّيک … و الطّور يطوف حول البيت و الشّجر ينادی قد اتی المقصود بمجده المنيع قل قد جاء الأب و کمل ما وعدتم به فی ملکوت اللّه هذه کلمة سترها الابن اذ قال لمن حوله انتم اليوم لا تحملونها … قد جاء روح الحقّ ليرشدکم اِلی جميع الحقّ … قل هذا هو الّذی مجّد الأبن و رفع امره.“

و نيز: ” قل قد اتی معزّی الّذی وعدتم به فی کلّ الالواح و قد جائکم ليتمّ الحکمة و البيان اذاً تفحّصوا فی اقطار العالم لعلّ تجدونه.“

” يا کرمل بَشّری صهيون قولی اتی المکنون بسلطان غلب العالم و بنور ساطع به اشرقت الأرض و من عليها … اسرعی ثمّ طوفی مدينة اللّه الّتی نزّلت من السّمآء و کعبة اللّه الّتی کانت مطاف المقرّبين و المخلصين و الملائکة العالين.“

و نيز در جای ديگر: ” قل انّی انا المذکور بلسان الاشعيا و زيّن باسمی التّورية و الانجيل.“ ”انّ الطّور يطوف حول مطلع الظّهور و الرّوح ينادی من الملکوت هلمّوا و تعالوا يا ابناء الغرور هذا يوم فيه سرع کوم اللّه شوقاً للقائه و صاح الصّهيون قد اتی الوعد و ظهر ما هو المکتوب فی الواح اللّه المتعالی العزيز المحبوب.“ ” قد اخذ الاهتزاز ارض الحجاز و حرّکتها نسمة الوصال تقول يا ربّی المتعال لک الحمد بما احييتنی نفحات وصلک بعد الّذی اماتنی هجرک طوبی لمن اقبل اليک و ويل للمعرضين. “ ” قل قد اتی ايليا و طاف العرش فی البکور و الاصال.“

” امروز سليمان بابساط طائف حول است و به اين کلمه عليا ناطق: قد اقبلت اليک يا مولی العالم منقطعاً عمّا عندی آملاً ما عندک.“

و نيز در لوحی از يراعهٔ حضرت بهآءاللّه اندکی قبل از سرگونی به عکّا منفای مقصّرين و مجرمين اين کلمات مسطور: ” هذا يوم لو ادرکه محمّد رسول اللّه لقال قد عرفناک يا مقصود المرسلين و لو ادرکه الخليل ليضع وجهه علی التّراب خاضعاً للّه ربّک و يقول قد اطمئنّ قلبی يا اله من فی ملکوت السّموات و الأرضين و اشهدتنی ملکوت امرک و جبروت اقتدارک … لو ادرکه الکليم ليقول لک الحمد بما اريتنی جمالک و جعلتنی من الزّائرين.“

” قد اخذ اهتزاز الوصال شطر الجنوب و الشّمال نسمع نداء البطحاء تقول لک الحمد يا ربّی الأبهی بما تضوّع عرف قميص وصلک فی تلک الدّيار و من جهة اخری ارتفع النّداء من المسجد الاقصی يقول لک الحمد بما احييتنی نفحات قربک بعد اذ اماتنی هجرک يا محبوب من فی الأرضين و السّموات.“

و نيز در باره قدرت و عظمت غالبه خويش ميفرمايد: ” تاللّه الحقّ لو يقوم واحد علی حُبّ البهآء فی ارض الانشاء و يحارب معه کلّ من فی الأرض و السّمآء ليغلّبه اللّه عليهم اظهاراً لقدرته و ابرازاً لسلطنته.“

” فو اللّه الّذی لا اله الّا هو لو يقوم احد منکم علی نصرة امرنا ليغلّبُه اللّه علی مائة الف و لو ازداد فی حبّه ليغلّبه اللّه علی من فی السّموات و الأرض کذلک نفخنا روح القدرة فی کلّ الاشطار.“

و در توصيف عصر ظهور خود ميفرمايد: ” امروز سيّد روزها و سلطان ايّام‌هاست.“

” امروز روزی است که در آن محبوب عالم يعنی کسی که از ازل الازال مقصود عالميان بوده ظاهر گشته است.“ ( ترجمه )

” امروز عالم به انوار ظهور منوّر و جميع اشياء به ذکر و ثنا و فرح و سرور مشغول. در کتب الهی از قبل و بعد بياد اين يوم مبارک عيش اعظم بر پا طوبی از برای نفسی که فائز شد و به مقام يوم آگاه گشت.“

” اگر ناس به ذرّه‌ای از اين تسبيح و توصيف کما ينبغی و يليق پی ميبردند چنان مستغرق دريای سرور ميشدند که بکلّی متحيّر و منصعق ميگشتند و از افق عرفان ساطع و مشرق مشاهده ميشدند.“ ( ترجمه )

و نيز ميفرمايد: ” ای اهل عالم انصاف دهيد آيا سزاوار است نفسی را تکذيب کنيد که کليم ( موسی ) آرزوی لقايش را مينمود و حبيب ( محمّد ) در اشتياق وصالش بسر ميبرد و روح اللّه ( مسيح ) از شدّت محبّتش به آسمان عروج فرمود و نقطه اولی در سبيلش جان رايگان نثار کرد.“ ( ترجمه )

و نيز پيروان خود را به اين بيان متذکّر ميدارد: ” وقت را غنيمت شماريد چه که قرون و اعصار به آنی از آن معادله ننمايد … آفتاب و ماه شبه اين يوم را نديده … شکّی نبوده و نيست که ايّام مظاهر حقّ جلّ جلاله به حقّ منسوب و در مقامی به ايّام اللّه مذکور و لکن اين يوم غير ايّام‌هاست. از ختميّت خاتم مقام اين يوم ظاهر و مشهود.“

و نيز در ذکر قوائی که در هُويّت امر مستور حضرت بهآءاللّه به اين ندای احلی ناطق: ” از حرکت قلم اعلی روح جديد معانی به امر آمر حقيقی در اجساد و الفاظ دميده شد و آثارش در جميع اشيای عالم ظاهر و هويدا. اينست بشارت اعظم که از قلم مظلوم جاری شده.“

و نيز در مقام ديگر: ” امر عظيم است و مطلب بزرگ “ و يوم يومی است که ميفرمايد: ” يا بُنيّ انّها ان تک مثقال حبّة من خردل فتکن فی صخرة او فی السّموات او فی الارض يأت بهآءاللّه انّ اللّه لطيف خبير .“

” تاللّه الحقّ اليوم اگر ذرّه از جوهر در صد هزار من سنگ محفوظ باشد و در خلف سبعة ابحر مستور هرآينه دست قدرت الهی او را ظاهر فرمايد و آن ذرّهٔ جوهر را از او فصل نمايد.“

” نفسی که از ماء امر الهی سقايه شد به جميع نعم و آلاء باقيه که از طرف خداوند از اوّل لا اوّل الی آخر لا آخر مُقدّر گشته فائز شود.“ ( ترجمه )

” هر حرفی که از فم عنايت نازل دارای روح حياتی است که ميتواند خلق جديدی را خلق نمايد و احدی جز خداوند بر اين قدرت غالبه پی نبرد انّه علی کُلّ شئ عليما.“ ( ترجمه )

” لو نريد ان نظهر من ذرّةٍ شموساً لا لهنّ بداية و لا نهاية لنقدر و نظهر کلّهنّ بامری فی اقلّ من حين و لو نريد ان نبعث من قطرة بحور السّموات و الأرض و نفصّل من حرف علم ما کان و ما يکون.“

” عنده لأسم لو يلقيه علی السّمّ لينقلب بالدّرياق الاعظم.“

و نيز در باره علوّ مقام مؤمن حقيقی ميفرمايد: ” قسم به حزن جمال ذوالجلال که از برای مقبل مقامی مُقدّر شده که اگر اقلّ من سمّ ابره از آن مقام بر اهل ارض ظاهر شود جميع از شوق هلاک شوند اينست که در حيات ظاهره مقامات مؤمنين از خود مؤمنين مستور شده.“

و نيز ميفرمايد: ” لو کشف الغطاء لينصعق من فی الامکان من مقامات الّذين توجّهوا اِلی اللّه و انقطعوا فی حبّه عن العالمين.“

Ocean 2.0 Reader. Empty coverOcean 2.0 Reader. Book is closedOcean 2.0 Reader. FilterOcean 2.0 Reader. Compilation cover