مکاتيب عبدالبهآء جلد پنجم
Category: Bahá’í
4:15 h 230.2 mb

مکاتيب حضرت عبدالبهآء
جلد پنجم

مؤسّسه ملّی مطبوعات امری ١٣٢ بديع


اللّه ابهی

ای بنده جمال ابهی، مکاتيب شما مضامينش شيرين و بسيار دلنشين چه که دليل بر محبّت نور مبين. مادام چنين گنجی در آستين داری و چنين سلطنتی زير نگين، پرواز کن و بآواز شهناز بخوان. کانت لقلبی اهواء مشتّة فاستجمعت مذ رأتک العين اهوائی فصار يحسدنی من کنت احسده و صرت مولی الوری مذ صرت مولائی. ترکت للنّاس دينهم و دنياهم شغلاً بذکرک يا دينی و دنيائی و البهآء علی کلّ ثابت مستقيم ع ع


اللّه ابهی

ای دوستان الهی، هر چند تجلّيات جمال قدم در وادی ايمن بقعه مبارکه چون شعاع شمس در جلوه و ظهور است ولی بعضی از بصرها کور و بصيرتها مهجور است

کز شعاع آفتاب پر ز نور          غير گرمی ‌می‌نيابد چشم کور
و لهم اعين لا يبصرون بها           و لهم آذان لا يسمعون بها

بسا کرکس کبير را طعام لاشه پير و پشه ضعيف را رزق عسل مصفّی. پس نظر بحقارت خويش نبايد نمود بلکه به بزرگواری مجلّی حقيقی همّت را بلند کنيد و در ميدان موهبت کبری سمند برانيد تا هوشمند گرديد و در انجمن الهی ارجمند چه که آفتاب عنايت هر چند در پس پرده غيب است امّا بمنتها قوّت تابش و رخشش ظاهر و شمس حقيقت ولو از پس سحاب بتابد ارض با استعداد را انبات نمايد گل و رياحين بروياند و ميوه تر و نو ببار آورد و ساحت چمن بيارايد. ای ربّ هؤلاء عبيد توجّهوا الی وجه رحمانيّتک و تشبّثوا بذيل فردانيّتک و تمسّکوا بالعروة الوثقی الّتی لا انفصام لها و ناجوک فی خفيّات قلوبهم و سرائر نفوسهم ان توأيّدهم علی ذکرک و ثنائک و توفّقهم علی نشر آثارک و ظهور آياتک و بروز بيّناتک و اعلاء کلمتک ای ربّ انر ابصارهم بنور معرفتک و نوّر بصائرهم بضياء مشاهدة آيات توحيدک انّک انت المقتدر علی ما تشاء و انّک لعلی کلّ شئ قدير ع ع

بهر يک از احبّاء که مراسله‌ ئی ارسال نموده بودند يک نسخه رقّ منشور بدهند تا بلحن الهی قرائت نمايد و مثل مشهور است در خانه اگر کس است يک حرف بس است. و الّا صحف اوّلين و آخرين فائده ننمايد لهذا عذر مکتوب عليحده را بخواهند و البهاء عليک ع ع


هو

ای ثابت پيمان، نامه شما مدّتی بود که واصل شده بود ولی فرصت جواب نبود حال دم صبح اندکی فرصت حاصل لهذا تحرير می‌گردد. الحمد للّه بعنايت و تأييد جمال مبارک نفحات گلشن ابهی در اين صفحات در انتشار است حتّی در مرکز طبيعيّون يعنی پاريس تأسيس تعاليم الهی گرديده و اميد است که روح تقديس بنيان هر ابليس براندازد و انوار حقّ بتابد و ظلمات منکشف گردد و ليس هذا علی اللّه بعزيز. ياران الهی را تحيّت ابدع ابهی ابلاغ دار و جميع را از قبل من نهايت مهربانی کن و عليک و عليهم البهآء الأبهی ع ع


هو الأبهی

ای احبّای حضرت سلطان عرصه توحيد، ايّام ظهور مجلّی طور اشراق نور بود و يوم سرور و حبور و زمان طرب و شادمانی و فرح و کامرانی و چون آن مهر منير در فلک اثير افول فرمود شام ظلمانيست و وقت حزن و حسرت و سوگواری و اوان فرقت و حرقت و شدّت و ناتوانی. احزانست که مونس جانست چشم گريانست که نديم قلب سوزانست و فرياد و فغانست که متصاعد بآسمانست اين يک مقامست در مقام ديگر اين قرن عظيم و عصر جديد خداوند مجيد است و در هر ساعتی آنچه دهقان در مرزعه کون کشته و از معين رحمانيّت آب داده سبز و روينده گردد و لطافت گلستان شود و طراوت بوستان گردد و در هر دمی شبنمی رسد.

و در هر نفسی صبح تأييدی دمد و آثار باهره اين کور اعظم ظاهر و باهر شود و قدرت و عظمت سلطان احديّت واضح و لائح گردد چه که قرن مدّتش صد سالست پس در اين عصر مجيد خداوند جليل يوماً فيوماً امر الهی در علوّ و ارتفاع است و سموّ و امتناع و ظهور آثار جمال و جلال و بروز آيات قدرت و عظمت ربّ بيمثال هر چند از فوز لقا محروميم امّا از نفحات قدس حديقه وفا مهتزّيم و در بحبوحه اين قرن و وسط اين عصر کريميم و البهاء عليکم ع ع


هو الأبهی

ای امة اللّه، جميع بانوهای پُر های و هوی عالم آرزوی اين را ‌می‌نمودند که کنيز يک بنده‌ ئی از بندگان يزدان باشند. حال تو کنيز با تميز جمال قدمی و امه اسم اعظم چه قدر بايد شکر نمائی و در بارگاه احديّت بنهايت شکرانيّت توجّه و عبادت نمائی اين است خصائص يوم ظهور و البهاء عليک ع ع


هو الأبهی

ای امة اللّه، حضرت طبيب قلوب و حکيم اجسام و ارواح در کمال اشواق و افراح وارد عتبه نوراء گرديد و ورودش سبب سرور جواهر وجود شد و رخ فرّخرا بتراب آستان مقدّس مغبّر و معنبر نمود و دماغرا معطّر کرد و استفاضه فيوضات معنويّه فرمود و در مستقبل تأثير اين تشرّف واضح و مشهود گردد. زيرا از اين گلستان چون رجوع نمايد روائح قدس و نفحات اُنس ارمغان انشاءالله خواهد برد و در عتبه رحمانيّه جميع خويشان و ياران و خاندان و دودمان کلّ را ياد نمود و از قبل کلّ زيارت کرد.

الهی الهی هذه امة انتسبت لمن احببته و احبّک ای ربّ اجعلها آية موهبتک بين امائک و نور معرفتک بين القانتات من الموقنات علی امرک انّک انت المقتدر العزيز الکريم ع ع


هو الأبهی

ای امه مبتهله خاشعه جمال ابهی، صد هزار جواهر نسآء و کرائم قبائل و شرائف عقائل آرزوی آنرا داشتند که بقطره‌ ئی از بحر اعظم فائز شوند و بشعله‌ ئی از فاران تجلّی جمال قدم واصل گردند تو بر ساحل دريای موهبت وارد شدی و تجلّيات متتابعه از سيناء ظهور مشاهده نمودی ع ع


هو الأبهی

ايا نفحات القدس مرّی تلک المعاهد و الرّبی الّتی مرّت عليها نسآئم الانس و بشّری الثمرة الزّکيّة بحنون الشّجرة و عواطف الدّوحة و قولی عليک التّحيّة و الثّنآء ايّتها الثّمرة النّضرة الکاملة المبتهجة الرّائقة الفائقة المعطّرة المستبشرة ببشارات اللّه الّتی آمنت باللّه و ايقنت بآيات اللّه و ثبتت علی ميثاق اللّه اسئل اللّه ان يؤيّدک علی الأمر و يوفّقک علی الأستقامة فی جميع الشّؤون انّه هو الحيّ القيّوم. الهی هذه ثمرة بديعة قد ظهرت طراوتها و لطافتها و حلاوتها فی ثبوتها علی عهدک القديم و صراطک المستقيم. ای ربّ انزل عليها کلّ رحمتک و خصّصها بموهبتک و سعّر فی فؤادها نار محبّتک انّک انت المقتدر المتعالی العزيز الغفور ع ع

ای ثمره زکيّه، جناب امين در مکتوب خويش نهايت شکرانيت از ثبوت و رسوخ آن موقنه مطمئنّه نموده بودند که فی الحقيقه چون جبل ثابت است. و چون بنيان مرصوص راسخ از الطاف جمال ابهی مستبشر است و از فضل شمع ملأ اعلی مسرور و مبتهج بذکر حقّ مشغولست و به ثنآی الهی مألوف و مشعوف. اميد از عنايت خاصّه الهی چنانست که در جميع احوال سبب انجذاب کلّ ورقات آن جهات گردی و البهآء عليک ع ع


هو الأبهی

ای بنده آستان مقدّس الهی، ياد آر ايّاميرا در درگاه حقّ گذراندی و بشرف خدمت مشرّف گشتی و تاج اين مباهات را بر فرق افتخار نهادی. و از خدّام آستان محسوب شدی و بپاسبانی منسوب گشتی فضل و الطاف خفيّه چنان احاطه نموده که در آثار جليّه‌اش مستغرق گشتی و از انوار موهبت عظيمه‌ اش مستشرق شدی. پس در شب و روز بمحامد و نعوت چنين ربّ ودود مشغول شو که لحظات عين عنايتش شامل و فيض رحمتش کاملست و بشکرانه اين الطاف بخدمت امرش بکوش تا نفحات قدسش مشام اهل آن خطّه و ديار را معطّر نمايد و البهاء عليک و علی کلّ ثابت راسخ علی عهد اللّه و ميثاقه العظيم عبدالبهآء ع

جناب حاجی حسين منشادی عليه بهاء اللّه الأبهی را از قبل اين عبد تکبير برسان و بگو آن اشتياق و احتراق از فراق پرتوی از وصالست و آن ناله و حرقت از فرقت نشانه وصلت است. از درگاه احديّت استدعا ‌می‌نمائيم که اجر زيارت در حقّ آنجناب عنايت فرمايد و در ملکوت ابهايش فائز کند و قبول در درگاه احديّت گرديد و مشمول نظر عنايت شويد و البهاء عليک ع ع


هو الأبهی

ای بنده الهی، اليوم جهان فانی ميدان تزلزل و اضطرابست و عرصه نقض ميثاق ارياح افتتان در هيجانست و عواصف امتحان در اشتداد نار فساد در اشتعال است و نائره فتور در ارتفاع دريای جهل در تموّج است و نفوس غافله در تخريب و تدمير بنيان پيمان سهام شبهاتست که در طيرانست و ارياح ظنونات است که در هيجانست جنود ظلمات است که در هجوم است و افواج اوهام است که چون امواج است پس تا توانی قدم را ثابت نما و قلب را راسخ کمر همّت بر بند و بخدمت امراللّه قيام نما تا انوار ثبوت بدرخشد و صبح رسوخ بدمد باستعداد و قابليّت خويش نظر منما بفضل و موهبت جمال قدم نظر کن که موری را سليمانی بخشد و قطره‌ ئی را بحر عمّان نمايد ذرّه را آفتاب کند و سرابرا دريای عذب فرات خاک سياه را پر گل و گياه نمايد و سنگ بی‌رنگ را گوهر شاهوار اگر در مواهب و بخشايش او نظر نمائی از سر تا قدم حقيقت اميد گردی و اگر در خود نگريم مأيوس و نوميد. زبان بگشا و دوستان را ثابت بر عهد و پيمان نما ع ع


هو الأبهی

ای بنده جمال قدم، انوار اسم اعظم آفاق امم را احاطه نموده است ولی غافلين در اعماق وهم مستغرق وقتی بيدار گردند که قافله بمنزل رسيده و در سر کوی حضرت دوست قرار گرفته و در تحت خباء تقديس آرميده و آن جاهلان و نادانان در اوّل قدم در راه گمگشته و حيران و سرگردان مانده ع ع


هو الأبهی

ای بنده جمال مبارک، اسمی از اسماء مبارک حسين است که نور مشرقين است تو عبد حسينی و از اين جهت سرور خافقين عبوديّت آستانش سلطنت دارين و عزّت قديمه باهره در افقين بآنچه از لوازم اين نام مبارک است قيام نما تا آيت باهره گردی و شعله محرقه فاشکر اللّه علی ذلک ع ع


هو الأبهی

ای بنده حقّ ثابت بر عهد، خوشا بحال تو که مؤمن بطلعت اعلی و موقن بجمال ابهی روحی لاحبّائه الفدا شدی. خوشا بحال تو که مشتعل بنار محبّت اللّه گشتی خوشا بحال تو که منجذب بنفحات اللّه شدی خوشا بحال تو که مشرّف بلقاء اللّه گشتی خوشا بحال تو که مظهر الطاف اللّه گرديدی خوشا بحال تو که ثابت بر عهد و پيمان يزدان شدی. حال وقت ميدانست و زمان جولان زيرا ارياح افتتان در شدّت هيجان و امواج امتحان در منتها جريان موج چنان اوج گرفته که عمّامه چون برج را نيز غرق نموده عنقريب خواهی آن عمّامه را مشاهده نمود باری پای ثبات را محکم کن و قلب را بنفحات ميثاق اللّه بوستان ارم بقوّت پيمان چنان برخيز که هادم ميثاق را در دمی و نفسی فرار دهی اليوم روح القدس تأييد ثابتين نمايد و روح الامين توفيق راسخين بخشد. ملاحظه مکن که کلاه در سر داری و قباء در بر بقوّت الهيّه چنان نطقی يابی که کلّ عاجز مانند ع ع


هو الأبهی

ای بنده حقّ، خوش باش که دلها بياد تو خوش است و جانها بذکر تو مسرور اين ارتباط آسمانيست و اين محبّت فيض يزدانی و الّا چه مناسبت ميان مسجون زندان عکّاء و آزاد ايوان طهران اين نيست مگر مواهب و خصائص کور مقدّس جمال ابهی حال مصلحت حضور نه انشآءالله بعد ميسّر گردد. و البهاء عليک ع ع


هو الأبهی

ای بنده ديرين جمال قدم، خوشا بحال تو که باين آستان منسوبی و باين درگاه از بندگان محسوب. قسم باسم اعظم که عنقريب اين نسبت آرزوی شهرياران عالم گردد و سرمايه افتخار ملوک امم و تو بچه سهولت باين موهبت فائز گشتی و از اين جام عنايت سرمست شدی پس بوفای حقّ قيام کن و احباب را بر ثبوت و رسوخ بر عهد و پيمان الهی دلالت کن و عموم ناس بر منهج هدايت جامی از صهباء طهور در دست گير و از خمر مزاجها کافور عالم را سرمست نما کار اين کار است ای هشيار مست قسم بجمال انور که در سبيل جانفشانی خوش است نه کامرانی و البهاء عليک و علی کلّ من ثبت علی العهد و الميثاق ع ع


هو الأبهی

ای ثابت بر پيمان، نامه شما رسيد و از تفاصيل اطّلاع حاصل گرديد. هميشه تأثّرات قلب عبدالبهآء از اغبراريست که در ميان احبّا حاصل گردد مصائب خارجه تأثيری ندارد بلايای وارده را حکمی نه زيرا هر چه هست از خارج است توقّعی از آنان نيست. ولی اگر در ميان احبّا رنجش و اغبراری حاصل گردد بی‌ نهايت تأثير دارد.

من شب و روز بدرگاه جمال مبارک عجز و ابتهال ‌می‌نمايم و ناله و زاری ‌می‌کنم که ای محبوب يکتا ياران خويش را با يکديگر آميزش ده و دوستان را راستان فرما، قلوب را ارتباط بخش، نفوس را الفت احسان نما، تا جميع بيگانه و خويش فراموش نموده راه تو پويند راز تو گويند و رضای تو جويند. از شما هميشه من خوشنود بوده و هستم ولی حال اميد آن دارم که سبب شوی در ميان احبّای الهی نهايت التيام حاصل گردد. غمخوار يکديگر شوند جوانان حرمت و رعايت سالخوردگان کنند و سالخوردگان بجوانان پدر مهربان باشند. اين را از تو ميخواهم که تو قدم پيش نهی و در اين اجر پر سرور بکوشی. ترکستان مشوّش است و هر روز در خطری تا احبّا يک وجود نگردند و بنهايت اتّحاد حرکت نکنند راحت و آسايش نيابند بلکه پريشان و بيسر و سامان گردند.

الهی الهی الّف بين قلوب احبّائک و وحّد نفوس اصدقائک و اجعلهم متّحدين و متّفقين فی جميع الشؤون و اجمعهم علی معين رحمانيّتک بين بريّتک و فی ظلّ راية فردانيّتک بين خلقک و احشرهم تحت لواء الوحدة الانسانيّه و احفظهم فی صون حمايتک عن کلّ بليّة انّک انت المقتدر العزيز المهيمن الکريم الرّحيم

ای ثابت بر پيمان امور متعلّقه افنان در ايران پريشان است مدار معيشتشان از املاک عشق آباد فقط. لهذا بايد با جميع احباب در محافظه حقوقشان بکوشيد علی الخصوص شما تا اينکه ضبط و ربط حاصل گردد و حاصلات ملکيّه شان تماماً و کمالاً بيزد ارسال شود تا مدار معيشت گردد و سبب راحت و آسايششان شود اين قضيّه در نزد عبدالبهآء بسيار مهمّ است هر نفسی همّتی نمايد البتّه برکت آسمانی رخ دهد و تأييدات غيبيّه برسد و عليک البهآء الأبهی. عبدالبهآء عباس. ٢٨ ذی حجّه حيفا ١٣٣٨

Ocean 2.0 Reader. Empty coverOcean 2.0 Reader. Book is closedOcean 2.0 Reader. FilterOcean 2.0 Reader. Compilation cover