مكاتيب عبدالبهاء جلد ششم
Category: Bahá’í
3:30 h 200.2 mb

مكاتيب حضرت عبدالبهاء
جلد ششم


هُوالأبهی

اللّهمّ يا الهی هؤلاء عباد هديتهم الی معين رحمانيّتک و اوردتهم علی شريعة فردانيّتک و سقيتهم من منهل عذب سائغ فرات برحمتک و موهبتک. ای ربّ افتح عليهم ابواب التّقديس و اسکرهم من سلاف رحيق التّوحيد و اطربهم من نغمات طيور جنّة احديّتک يا معطی کلّ طالب من خزائن التّنزيه انّک انت الکريم و انّک انت الفضّال العظيم. ای ياران روحانی، نفوسيکه در اين عصر و قرن در ظلّ کلمه توحيد مبعوث شده‌اند حکم اشجار مغروسه در جنّت ابهی دارند لهذا بايد از فيض سحاب رحمتش چنان طراوت و لطافتی بيابند که چمنستان امکان را مزيّن و رشک گلزار و چمن نمايند و ثمر و اثر و برگ و گل و شکوفه اين اشجار کمالات عالم انسانی و فضائل و خصائل و تقديس و تنزيه معنوی و صوری و اخلاق رحمانی و ترقّيات عصريّه بُوَد. ع ع


هُواللّه

ای کنيز شورانگيز پروردگار، نامه تو رسيد الحمدللّه از خواب گران بيدار شدی و از دريای غفلت بی کران نجات يافتی. از طوفان عالم طبيعت بساحل نجات حضرت احديّت رسيدی. شکر کن خدا را و ممنون باش از همشيره زادگان که آنان سبب نجات تو گشتند و تو را از اسيری در دست دستوران رهانيدند. در حقّ آنان عون و عنايت حضرت رحمن طلبم و قرين مرحوم نوشيروان را عفو و غفران خواهم. ای کنيز خدا بجان و دل بکوش تا زنان پارسيان را منجذب بدلبر پارسی آسمانی نمائی آنان را از جهان تاريک بجهان روشن رسانی و عليک البهآء الأبهی عبدالبهاء عباس


هُواللّه

ای بنده يزدان، بهرام مشهور بهره از عالم سرور نبرد در پی گور افتاد تا اسير گور شد. تو بکوری چشم بيگانگان محرم اسرار شدی و بخلوتگه راز در آمدی و در جهان الهی از فيض نامتناهی نصيب بردی شکر کن خدا را ع ع


هُوالأبهی

انّ الفيوضات الالهيّة و الاشراقات الرّحمانيّة علی قسمين منها ما هو بوسائط المجالی و المظاهر و المرايا و الدّلائل و الثّقات من الهدات اذ لولا الواسطة لذهب الموسوط و منها ما هو بلا واسطة تتوسّط و دليل يدلّ بل انجذاب الهی و حرکة شوقيّة الی جمال اشرق بنوره الآفاق و ارتفعت راية الوفاق و ثبتت آية الأشراق و البهاء علی کلّ من عرف اشارة هذه العبارة ع ع

نسئل الفيّاض من رياض ملکوت الأبهی يهديکم نسمة مسرّاتٍ و نفحة حيات کيف شآء و شئت و البهآء عليک ع ع


اللّه ابهی

يا من ثبت علی الميثاق، قد اصغيت لما ناديت و قبلت ما هاديت من الخلوص و اغلا المتاع الرّائج فی معرض الملکوت الأبهی اَلا و هو الثّبوت و الرّسوخ فی ميثاق اللّه طوبی لک ثمّ طوبی روحاً لک ثمّ روحاً. هر چند اوراق شبهات از جميع جهات متتابع ولی الحمدللّه که جمال ابهی روحی لاحبّائه الفدا نفوسی را مبعوث فرمود که چون شعله آتش برف و يخ پر برودت ناقضين را محو و فانی مينمايد و شهاب ثاقب حجّت و براهينشان شياطين شبهات را ساقط در قعر زمين. خدمات و زحمات آنجناب محسوب و مقبول و در ملکوت ابهی مذکور. جميع دوستان الهی را تکبير ابدع ابهی ابلاغ نمائيد و البهاء عليک. ای ربّ ايّد عبدک عليّاً علی اثبات ذکرک و اعلاء کلمتک و اشهار ميثاقک و نشر آثارک و ظهور برهانک و توضيح حججک و دلائلک انّک انت المقتدر القدير ع ع


اللّه ابهی

ای فائزه ، مدّتيست بشما مکاتبه ننموده‌ام و سبب اينکه از دل و جان نداء يا عبدالبهاء برنداشتی و بعبوديّت من بآستان جمال قدم زبان نگشودی اگر جواب از من طلبی فرياد يا عبدالبهاء بلند کن اگر سرور قلب من جوئی بندگی من را بساحت اقدس ذکر کن چه که در اين آرزوی دل است و راحت جان و منتهای آمال اين بی سر و سامان. سلطنت دو کون را بعبوديّتش تبديل ننمايم و خداوندی دو سرا را به بندگيش مبادله نکنم اگر رضايت و قُربيّت و مسرّت اين عبد ميطلبی دهان بعبوديّت من بعتبه ساميه بگشا و الّا هيچ نعتی و وصفی و ستايشی و مدحی و حمدی در اين بساط رونق ندارد. هيچوقت فراموش نشده و نخواهی شد مطمئن باش از حقّ ميطلبم که بآنچه رضای اين عبد است در جميع مراتب موفّق شوی. و انّ رضائی هو خير لک عن کلّ ما فی الوجود و البهاء عليک و علی بعلک و علی اخيک و علی جميع الاماء الموقنات ع ع


اللّه ابهی

ای دو برادر، در آسمان جهان دو پيکر که بتازی جوزا گويند موجود و بسی درخشنده و پرتو بخشنده‌اند پس شما دو برادر نيز در افق محبّت اللّه چون دو پيکر و ماه منوّر بدرخشيد. قسم بمربّی عالم که نفوس ثابته راسخه چنان مؤيّد گردند که ملأ اعلی تحسين کنند تعالی قدرة الحقّ بما بعث اليوم نفوساً کالبنيان المرصوص يحافظون دين اللّه و يحامون حوزة الميثاق و ينشرون نفحات اللّه طوبی لهم ثمّ طوبی لهم ع ع


اللّه ابهی

ای شاخ پُر بار آن شجره محبّت اللّه، پدر بزرگوارت رخُی داشت چون شمع افروخته و قلبی داشت بآتش عشق سوخته و چشمی داشت از غير حقّ دوخته و حلاوتی داشت از شکرستان الهی اندوخته و نطقی داشت از دبستان معنوی آموخته. پس افروخته و سوخته و اندوخته و آموخته بميدان فدا در سبيل جمال ابهی شتافت و جان باخت و بتاخت تا عَلَم در ملکوت ابهی افراخت. تو که يادگار آن بزرگواری بايد پی او گيری و بِرَوِش و سيرت او حرکت نمائی تا آيت رحمت شوی و نهايت عنايت بينی و البهاء عليک و علی کلّ ثابت علی الميثاق ع ع


اللّه ابهی

ای اماء رحمن، ای ورقات رياض حضرت يزدان، شکر کنيد جمال ذوالجلال را که در ظلّ الطاف ربّ بيمثال منزل و مأوی نموديد و از چشمه عرفان حضرت رحمن نوشيديد و تاج معرفت اللّه بر سر نهاديد و آتش محبّت اللّه در قلب افروختيد. جام موهبت در دست گرفتيد و ياد بزم الست نموديد بسی رجال ابطال محروم ماندند و شما محرم اسرار حيّ قيّوم گرديديد و بسی ملکه‌های عالم آرزوی آستانه بنده‌ ئی از بندگان حقّ نمودند و شما در درگاه احديّت اماء جمال مبارک محسوب و معدود شديد و البهاء عليکنّ يا اماء اللّه شکر يزدان نمائيد و حمد بحضرت سبحان ع ع


اللّه ابهی

ای ابوذر دور ميثاق، ابوذر کور سابق در کمال صدق از بين اهل فسق مبعوث شد و تبرّی جست و محمود گرديد تو الحمدللّه ابوذر اين کور الهی هستی و سيم و زر معدن ميثاق رحمانی از قوّت تأييد ملکوت و سلطنت جبروت اميدواريم که در صدق و ثبات و دلالت بر راه نجات و نشر آثار و آيات ابوذر آفاق گردی نه منحصر بحجاز و چنين شعله‌ ئی در قلب عالم زنی که حرارتش به مقامات علّيّين رسد و البهاء عليک ع ع


هُوالأبهی

ای بنده صادق جمال ابهی، صبح است و جناب آقا محمّد حسن حاضر و ذکر نمودند که اليوم يوم وداع است و حضرات زائرين عازمند لهذا چند مکتوب تحرير ميشود تا سبب تنوير ابصار گردد و تحرير رقاب يعنی مشتاقانرا نور معانی گردد و عاشقان را جذبه ربّانی و عارفانرا نَفَس رحمانی. الحمدللّه بروح و جسم و جان و دل باطن و ظاهر مرکز انوار مطاف ابرار سجده گاه عاشقان و کعبه عارفان و ملجأ خائفان و ملاذ روحانيان را طواف نمودی و ثبوت و استقامت جديدی حاصل فرمودی. حال بعزمی ثابت و توجّهی کامل و انقطاعی باهر و اشتعالی وافر و نطقی بليغ بموطن اصلی نيّر آفاق بخطّه ايران مراجعت نما تا سبب فرح و سرور ياران گرديد و بشارات حضرت يزدان را برسانيد و عليک التّحيّة والثّنآء ع ع


هُوالأبهی

ای بنده درگاه جمال ابهی، در ظلّ کلمه الهيّه درآ و از مهبّ عنايت نسيم لطيفی استنشاق کن قسم بمربّی غيب و شهود که چنان رائحه معطّری در عبوق و هبوبست که بيک مرور جهانرا معنبر نمايد و ممالک وجود را گلشن گل احمر. ولی چه فائده که دماغها مختلّ است و وجودها معتلّ علاج کامل ثبوت بر عهد و پيمانست و السّلام ع ع


هُوالأبهی

ای بنده حقّ، عبد آستان جمال قدم آقا سيّد صادق ستايش از شما نموده بودند که للّه الحمد و المنّة پرده اوهام دريدند و انوار شمس حقيقت ديدند و ندای الهی شنيدند و شهد محبّت اللّه چشيدند و بمقصود رسيدند و در ميدان عرفان دويدند و در گلشن هدايت پريدند و از دام و دانه جهان رهيدند و بجانان بدل و جان پيوستند طوبی لک بشری لک و البهاء عليک ع ع


هُوالأبهی

ای بنده حقّ، نيّر عنايت حضرت احديّت چنان جلوه نمود و درخشيد که شرق و غرب را روشن کرد و جهان ملک و ملکوت را منوّر نمود ع ع


هُوالأبهی

ای بنده پروردگار، در ايّاميکه نيّر آفاق از مشرق عراق طلوع نمود و باشعّه ساطعه مطالع عالم و مفارق امم را پرتو افشاند صلای عام بر جميع اهل امکان زد و ابواب موهبت کبری را بر وجه من علی الارض گشود. کلّ طوائف و قبائل و مذاهب و طرائق در ساحت اقدس حاضر و کلّ خاضع و خاشع بودند. هر سائلی از غوامض مسائل الهيّه پرسش نمود جواب شافی کافی شنود و هر شخصی از اصعب مسائل فنون قديمه و علوم جديده حتّی علوم غريبه سؤال کردی جوابی مقنع استماع نمودی و اين قضيّه مشهور آفاقست و معروف نزد کلّ در جميع اطراف با وجود آنکه کلّ ميدانستند در مّدت حيات نه تدرّسی و نه تدريسی چه معجزه اعظم از اين عبدالبها ع


هُوالأبهی

ای بنده الهی، تا چند در بند اين عالم باشيم بيا تا جامه بردريم و چون شيدائيان بمحبّت جمال ابهی رسوای جهان گرديم و سرگشته و سودائی شويم و آزاده و رسوائی تا آتشی از حبّ جمال ابهی در قطب آفاق روشن کنيم ع ع


هُوالأبهی

ای امة اللّه، هر چند اين مصيبت جانگداز و جگر سوز است و سبب آه و فغان شب و روز ولی بعد از مصيبت عظمی و رزيّه کبری که کبد امکان بنار حرمان بگداخت و جهان را آتشکده فرقت پر حرقت ساخت چشم کيهانرا گريان نمود و قلب آفاق را بريان کرد بايد در هر ماتمی صبر و شکيب نمود و تسکين شعله و لهيب کرد زيرا با وجود طوفان اعظم موج شدائد و الم و ماتم را تأثير شديد نه و با وجود زخم جگرگاه مجروحی اعضا را اثری عظيم نيست. پس تحمّل اين مصيبت نما و تبتّل بدرگاه احديّت کن آن طير بمطار ملأ اعلی پريد و آن ماهی تشنه لب بدريای ملکوت ابهی شتافت ع ع

ای والده آن مرغ خوش پرواز، اگر پرنده‌ ئی بآشيان طيور رحمانی پرد و سروی بگلستان رحمانی خرامد، کوکبی بافق ربّانی صعود نمايد، شمعی بمحفل يزدانی درآيد، نبايد محزون شد و مغموم گشت زيرا در حقّ او صرف عنايت است موهبت است مرحمت است طوبی له و حُسن مآب ع ع

ای جّده، آن گل گلزار محبّت اللّه آن نوگل رعنا از گلخن دنيا روی بپوشيد ولی در گلشن ملکوت ابهی بشکفت و چهره گشاد و دلشاد گشت گريه مکن، مويه منما، زاری مکن، بيقراری منما، اگر بدانی که در چه مقامی مستقرّ است تسلّی تامّ يابی و سکون کلّی جوئی ع ع جناب آقا سيّد يحيی را تکبير ابدع ابهی ابلاغ نمائيد ع ع


هُوالأبهی

ای امة اللّه، در چمنستان جهان گل و رياحين بسيار و ياسمين و ضيمران بيشمار لکن گلهای بوستان معنوی و اوراد رياض الهی بسی نادر و کم يافت. پس خوشا بحال نفوسيکه شکوفه گلزار حقيقی هستند و گل صد برگ رياض الهی. قسم بمربّی حقيقی که از نفحات قدسشان آفاق عالم معطّر است و مشام اهل فردوس معنبر و البهاء عليک و علی کلّ ريحان نبت فی حول حياض الرّحمن فی رياض الجنان ع ع


هُوالأبهی

Ocean 2.0 Reader. Empty coverOcean 2.0 Reader. Book is closedOcean 2.0 Reader. FilterOcean 2.0 Reader. Compilation cover