اکنون طوفانی که در شدت بی سابقه و در جریان فوق تصور و در اثرات فعلی دهشت آور و از حیث نتائج پر مجد و عظمت میباشد بر سطح کرهٴ خاک بوزیدن آمده. قوهٴ محرکهٴ آن بدون حس شفقت و ترحم بر وسعت و حدت خود میافزاید - قوهٴ تطهیریه آن هر چند ظاهر و محسوس نیست ولی روز بروز شدید تر میشود - عالم انسانی در قبضهٴ قوهٴ مخربهٴ آن گرفتار و به ضربات قهرش دچار گردیده است - در حالیکه نمیتواند مبدٴ آنرا در یافته و اهمیت آنرا درک نموده و یا عواقب آنرا در نظر بگیرد لذا وحشت زده و در حال عذاب و بیچارگی باین صرصر قهر الهی مینگرد که چگونه بدورترین و معمورترین نقاط زمین هجوم آورده بنیادها را متزلزل ساخته و تعادل اشیاء را از میان برده و ملل را از همدیگر جدا ساخته زندگی مردم را بهم زده و شهرها را ویران و پادشاهان را بجلای وطن مجبور کرده قلاع محکمه را فرو ریخته و - موسسات عالم انسانی را ریشه کن نموده نور آنرا ظلمانی و روحیه ساکنین کره ارض را جریحه دار ساخته است .
”هنگام فنای عالم و اهل آن رسید .“ در جای دیگر تایید میفرماید:
”آن ساعت نزدیک است که انقلاب عظیم برخیزد “ ( ترجمه ) ”روز موعود فرا رسیده است یعنی آن روزیکه محن و بلایا فوق راس و تحت اقدام شما ظاهر شده و میگوید بچشید آنچه را که دستهای شما مرتکب شده است ( ترجمه ) بزودی صرصر غضب الهی بر شما فرود آمده و - لهیب جهنم شما را فرا خواهد گرفت ( ترجمه ) “ و نیز میفرماید:
”اذا تم المیقات یظهر بغتة ما یرتعد به فرائص العالم“ سوف تحترق المدن من ناره ( تمدن ) و ینطق لسان العظمة الملک لله العزیز الحمید“ ”عنقریب بر خود نوحه نمایند و نیابند نفسیرا که تسلی دهد ایشان را“ ” سوف یاخذهم زبانیة القهر من لدن عزیز مقتدر قیوم“
حضرت اعلی بنوبه خود در قیوم الاسماء تایید فرموده :
”ان الذین یکفرون بباب الله الرفیع انا قد اعتذنا لهم بحکم الله الحق عذابا الیما“ ”یا اهل الارض فو ربکم انکم ستفعلون ما فعلوا القرون . فانذروا انفسکم بانتقام الله الکبیر الاکبر فان الله قد کان علی کلشئی قدیرا “ و نیز میفرماید :
”فو عزتی لا ذیقن المشرکین بایدی من قدرتی نقمات لا یعلم ما سوای و ارسل علی المومنین من نفحات المسک التی قدرتها فی کبد العرش“.
ای یاران عزیز انفعالات قویه این انقلاب عظیم را احدی جز نفوسیکه بامر حضرت بهاءالله و حضرت باب ایمان اورده اند درک نتوانند پیروان آنان بخوبی میدانند این انقلابات از کجا ناشی و بالاخره بکجا منتهی خواهد شد و هر چند نمیدانند دامنهٴ آن بکجا میرسد ولی در عین حال از پیدایش و علت حدوث آن مطلع بوده و بضرورت آن اعتراف داشته و دورهٴ عملیات مرموز آن را مراقب بوده و با حال تضرع و ابتهال برای تخفیف شدت آن دعا نموده و برای تسکین قهر و غضب آن با کمال حزم و احتیاط تحمل زحمت کرده و با بصیرتی تمام خاتمهٴ دورهٴ بیم و هراس که بالطبع امیدواری نهائی بوجود خواهد آورد انتظار میکشد .
این قضاء الهی بنظر کسانیکه حضرت بهاءالله را صور الهی و اعظم مظهر رحمانی در عالم میدانند هم مصائب جزائیه است و هم یک تادیب مقدس عالی و در عین حال که بمنزلهٴ نزول بلائی من جانب الله است نوع بشر را از الودگیهای دنیوی پاک و مطهر میسازد .
نارش مجازات تبهکاران است و علت التیام عناصر مرکبه نوع بشر در یک هیئت لایتجزای - جامعه عمومی نوع انسان در این سالهای پر شر و شور که از جهتی انقضای قرن اول دور - بهائی و از جهت دیگر شروع قرن جدیدی را اعلام میدارد بارادهٴ آنکه قضاء و نجات عالم در ید اقتدار اوست باید در آن واحد بحساب اعمال گذشته خود رسیده و ضمنا خود را برای انجام وظائف آینده پاک و آماده سازد . نه از مسئولیتهای اعمال گذشته وی را گریزی و نه نسبت بوظائف آینده مفری زیرا خداوند عادل مهربان و قادر متعال در این دور اعظم اجازه نمیدهد معاصی نوع بشر چه در قبال وظائفی که بعهده داشته و انجام نداده و چه از حیث مظالمی که مرتکب شده بی مجازات بماند و همچنین نمیخواهد بندگانش را بسر نوشت خود واگذاشته و آنانرا از آن مقام عالی و پر سعادت که در مراحل تکامل بطئی و پر زحمت در طی قرون عدیده مقدر شده و حق مسلم و سر منزل حقیقی آنان بشمار میرود باز دارد .
از یکطرف حضرت بهاءالله نداء انذار آمیز خود را بلند و چنین میفرماید :
”ای قوم در انتظار عدل الهی قیام کنید زیرا اکنون روز موعود فرا رسیده است ( ترجمه )“
”بگذارید آنچه را که مالک هستید و بگیرید آنچه را که خداوند مالک رقاب آورده است بیقین بدانید که اگر از آنچه مرتکب شده اید پشیمان نشوید عقاب از هر طرف شما را احاطه کرده و موجودات را غم انگیز تر از آنچه دیدید مشاهده خواهید کرد ( ترجمه )“
”ای مردم ما از برای شما میقاتی معین نمودیم که اگر در ساعت معین از توجه بخدا غفلت کنید خداوند شما را از جمیع جهات بعذابی الیم معذب خواهد ساخت بدرستیکه او شدید العقاب است ( ترجمه )“
و باز میفرماید:
”البته خداوند بر حیات نفوسیکه نسبت بما بیعدالتی کردند تسلط داشته و بخوبی از کردار آنان آگاه است و بواسطه معاصیشان آنانرا مورد عقوبت قرار خواهد داد بدرستیکه خداوند منتقم قهار است ( ترجمه ) “ ”بگو ای اهل ارض براستی بدانید که در بلای ناگهانی شما را در پی است و عقاب عظیمی از عقب گمان مبرید که آنچه را مرتکب شدهاید از نظر محو شده قسم بجمالم که در الواح زبرجدی از قلم جلی جمیع اعمال شما ثبت گشته “ .
و از طرف دیگر در توضیح مستقبل درخشان عالم که اکنون تیره و تار است میفرماید:
”حال ارض حامله مشهود زود است که اثمار منیعه و اشجار باسقه و اوراد محبوبه و نعماء جنیه مشاهده شود“ ”سوف تضع کل ذی حمل حملها تبارک الله مرسل هذا الفضل الذی احاط الاشیاء کلها عما ظهر و عما هو المکنون “ بعلاوه قرن ذهبی نوع انسانی را پیش بینی نموده میفرماید :
”این بلای عظمی عالم را برای درک صلح اعظم آماده میسازد ( ترجمه )“
این عدل اعظم البته همان عدلی است که تنها بر آن بنیاد صلح اعظم باید بالاخره مستقر گردد و بنوبه خود صلح اعظم آن مدنیت جهانی را ظاهر خواهد کرد که همواره با اسم اعظم همراه و ملازم خواهد بود .
یاران عزیز قریب صد سال از ظهور حضرت بهاءالله در عالم میگذرد - ظهوری که ماهیت آنرا خود حضرتش چنین توصیف میفرماید :
“ هیچ یک از ظهورات سابقه آنرا کاملا درک نکرده است الا علی قدر معلوم ( ترجمه )“
خداوند یک قرن بنوع بشر مهلت داد تا مظهر چنین ظهور عظیمی را بشناسند و بامرش اقبال کنند و بعظمتش اعتراف نمایند و نظم بدیعش را برقرار سازند.
حامل این پیام الهی در طی قریب صد جلد کتاب که متضمن خزائن دستورات گرانبها و قوانین متین و اصول فرید و نصائح تشویق آمیز و تذکرات موکد و نبوات شگفت انگیز و ادعیه بلیغ و تفاسیر جامع است رسالتی را که خداوند باو سپرده چنان بیان داشت که هیچ پیغمبری از قبل نگفته است. در مدت پنجاه سال با وجود اوضاع اسف آور لئالی گرانبهای علم و حکمت مستوره در بحر بیان بیمثیلش را بسمع امپراطورها و سلاطین و امراء و ملوک و حکام و دول و روسای ادیان و ملل در شرق و غرب عالم رسانیده و بمسیحیان و یهودیان و مسلمانان و زردشتیان خطاباتی فرموده است.
آن برگزیده رب علام از شهرت و ثروت گذشته و با قبول حبس و نفی مطروداً مردوداً خود را تسلیم اهانتهای ظاهری و محرومیتهای ظالمانه نموده نفی بلد و سرگونی از محلی بمحل دیگر و از اقلیمی باقلیمی را قبول و بالاخره در سجن اعظم فرزند شهید خود را فدای استخلاص و - اتحاد نوع بشر فرمود:
بدرستیکه ما چیزی فرو گذار نکردیم از اینکه مردمان را نصیحت کرده و آنچه را که از طرف خداوند قادر حمید بآن مامور بودیم ابلاغ کنیم اگر آنان بمن گوش فرا میداشتند هر آینه زمین زمین دیگر میشد ( ترجمه )
و نیز میفرماید:
”آیا در این ظهور عذری از برای احدی باقی مانده است ؟ نه قسم بخدای کوس عظیم قدرت مَنْ همه عالم را احاطه کرده و قوّت من بر همه بشر تسلط یافته و هنوز مردمان در خواب عجیبی هستند ( ترجمه )“
اکنون حق داریم سئوال کنیم دنیا که مورد چنین عنایت الهی قرار گرفته زحمات شخصی که تمام هستی خود را برای خاطر آن فدا نمود چگونه قدردانی کرد ؟ بچه نحو آن وجود مقدس را استقبال و دعوتش را تلقی نمودند؟
در موطن امر مقدس و در میان مردمی که از حیث جهالت محضه و حمیت جاهلیه و ظلم وحشیانه و تعصب فطری و تسلط نامحدود و نفوذ شدید علمای رسوم معروف بوده با غوغائی که در تاریخ شیعه اسلام نظیر نداشت برای اطفاء آن نور الهی قیام و چنان عقوبت و ظلمی وارد آوردند که به شهادت شخص جلیل القدری مانند لرد کُرزن چنان شعله غیرت و شهامتی فروزان شد که حتی شعله های آتش اسمیت فیلد با آن مقابلی نمیتوانست بیش از بیست هزار نفس از پیروان شجاع آنرا با سرعتی عجیب بخاک و خون آغشته نمودند - شهدائی که نخواستند برای خاطر شئونات فانیه و تامین حیات ناپایدار آئین نوزاد خویش را از دست بدهند.
تهمتهای بی اساس از قبیل انکار عقاید - داشتن افکار سری و هرج و مرج طلبی و تاسیس شریعت ساختگی و فساد اخلاق و حزب بازی و زندقه و طرفداری از احزاب سیاسی که بطلان هر یک از اینها بموجب نصوص دیانت و طرز رفتار پیروان آن ثابت میگردد بر شکنجه های جسمانی که بر آن ستمدیدگان وارد میامد اضافه گردید باینطریق بر عدهٴ کسانیکه ندانسته و یا از روی سؤ نیت به امر آزار میرساندند میافزود .
بی اعتنائی کامل رجال عالی رتبه بغض و کینه دائمی که از طرف علمای رسوم دیانت اسلام مشاهده میشد شماتت و سخریه مردمانی که امر در میان آنان بوجود آمده بود تحقیر شدیدی که اغلب از سلاطین و امرأ نسبت بخطابات صاحب امر نشان دادند تکفیرها و فتواهائی که صادر گردید تهدیدات و احکام حبس و نفی که از طرف حکمفرمایان مربوطه صادر میشد سؤ تعبیراتی که اهل حقد و حسد درباره مبادی و احکام دیانتی در کشورها و در میان مردم دور از موطن مبارک میکردند تمام شاهد رفتاریستکه نسل خود خواه غافل از خدا و جاهل از نبوات و انذارات و نصائح منزله از طرف انبیأ قبل نسبت بآنحضرت روا داشتند .
ضربات و صدامات و لطماتیکه با این شدت بر پیروان چنین امر عظیم و جلیل القدر و گرانبهائی وارد آمد باز نتوانست شعلهٴ عداوتی که در قلب ستمکاران افروخته شده بود فرو نشاند و نیز سؤ تعبیرات عمدی مغرضانه نسبت بمبادی قیمه و مقصد و مرام و منظور اصلی و موسسات و رشته های فعالیت آن ایادی ظالمین و مفتریاتی را که بتمام وسائل برای محو نام و هدم بنیان آن میکوشیدند قلع نساخت آن ایادی که عده بیشماری از بندگان و محبوبان بیگناه را بخاک مذلت افکنده و اینک نیز برای وارد آوردن ضربات سخت و سهمگین بموسسین امر نازنین از آستین بدر آمده.
سید باب که بفرموده حضرت بهاءالله ”النقطة الاولی التی تدور حولها ارواح النبیین و المرسلین “ هستند اولین نفس مبارکی بود که در گرداب بلایائی که حامیانش را مستغرق نموده بود غوطه ور گردید - گرفتاری و حبس ناگهانی در سنه اول و دوره زندگانی کوتاه و شگرف حضرتش و بی احترامی و اهانتی که در شیراز در محضر علما بان حضرت عمدا وارد آمد - نفی و زندان شدید و طولانی در قلاع بعیده در جبال آذربایجان - عدم اعتنأ و تحقیر پادشاه و حسادت صدر اعظم که ناشی از جبن و هراس بود - جلسهٴ استنطاق مستهزئانه که با حضور ولیعهد و اعلم علمای تبریز با کمال دقت مقدمة وسائل آن تهیه شده بود چوبکاری فظیعی که در نمازخانه شیخ الاسلام تبریز و بدست او انجام گرفت و بالاخره در میدان سربازخانه تبریز بدار آویختن و سینهٴ مبارک آن جوان را در ملأ عام با حضور جمعیتی سنگدل قریب ده هزار نفر هدف بیش از هفتصد گلوله قرار دادن و باز جسد مشبک را در کنار خندق خارج شهر بطور شرم آوری در معرض تماشای عموم گذاردن این وقایع متوالیه تطورات دورهٴ رسالت پر حادثه و مصیبت بار کسی است که دوره اش آغاز تکمیل ادوار سالفه و ظهورش تحقق وعود جمیع مظاهر الهیه است.
حضرت اعلی در توقیع مبارک خطاب بمحمد شاه میفرماید :
”قسم بخداوند که اگر بدانی در عرض این چهار سال چها بر من گذشته است از حزب و جند حضرتت نفس را بنفس نمیرسانی از خشیة الله … فاه آه قضی ما امضی … قسم بسید اکبر که اگر بدانی در چه محل ساکن هستم اول کسی که بر من رحم خواهد کرد حضرتت میبود … در وسط کوهی قلعه ئیست ( ماکو ) … و اهل آن منحصر است بدو نفر مستحفظ و چهار سگ حال تصور فرما که چه میگذرد … در این جبل فرد مانده ام و بموقفی آمده ام که احدی از اولین مبتلا نشده و احدی هم از مذنبین متحمل نشده “ .
در کتاب بیان بندای ربوبیت ببیان ذیل ناطق :
چقدر محتجب هستید ای خلق که … بغیر حق او را در جبلی ( ماکو ) ساکن کرده اید که احدی از اهل آن قابل ذکر نیست و در نزد او که در نزد من است غیر یک نفس که از حروف حی کتاب من است نیست و بین یدی او که بین یدی من است در لیل یک مصباح مضئی نیست و حال آنکه بمقاصدی ( مقامات متبرکه ) که بتعدد درجات باو میرسد مصابیح متعدد مشرق و ما علی الارض که از برای او خلق شده بالأ او ملتذذ و از او بقدر یک مصباح محتجب “ .
حال ببینیم نسبت بحضرت بهاءالله که بفرموده حضرت باب نطفه ظهور او اقوی است از کل بیان ”چگونه رفتار شد ایا همان کسیکه حضرت اعلی برای او تحمل مصایب کرد و بالاخره در چنان حوادث معجز آسا و عجیب جان خود را فدا نمود“ مدت قریب نیم قرن تحت سلطهٴ دو سلطان جابر و مقتدر شرق و مورد توطئه چنین سازش سیاسی مشترکی که از لحاظ اثرات و طول مدت کمتر در تواریخ ادیان سابقه نظیر نداشته واقع شد. آنحضرت در حین غم و اندوه میفرماید :
”ظلم و جور ظالمین کمر مرا خم کرده و موهایم را سفید نموده است چندانکه هرگاه بمحضر من آئی از شناختن جمال قدم عاجز مانی زیرا بر اثر ظلم و جفای بیوفایان طراوت سیما از بین رفته و درخشندگی آن زائل شده قسم بخدا که قلب و فواد و اعضای او آب شده است ( ترجمه ) “ و در جای دیگر میفرماید :
”اگر با گوش من میشنیدی هر آینه استماع میکردی که چگونه علی ( حضرت باب ) نزد رفیق اعلی بحال من نوحه و ندبه میکند و حضرت محمد در افق اعلی گریه و زاری مینماید و روح ( حضرت مسیح ) در آسمان امر من از آنچه از دست هر عاصی تبه کاری بر این مظلوم وارد آمده است بر سر خود میزند“ ( ترجمه ) و نیز در مقامی دیگر میفرمایید :
”در جلوی من افعی غضب دهان گشاده برای بلع من ایستاده و در قفایم شیر غضب کمین کرده و میخواهد مرا پاره پاره نماید و ای محبوب من از فوق از ابرهای مشیت تو است که بارانهای بلایا و رزایا میبارد در حالیکه در تحت نیزه های محنت و بلا افراشته شده و در هر آن حاضر برای جرح جسم و جوارحم میباشد ( ترجمه ) “ و نیز میفرماید :
” اگر آنچه بر جمال قدم وارد شده نقل شود سر ببیابان نهی و ناله و فغان اغاز نمائی و در حین ندبه بر سر خویش زنی و چون مار گزیده از شدت نیش فریاد بر آری … بحقیقت خدا هر صبگاه که سر از فراس برداشتم عساکر محن و بلایای لاتحصی مشاهده نمودم که بفنای باب هجوم نموده و هر شبانگاه که سر ببالین مینهادم قلب از شدت هموم و آلام و مظالم وارده شرحه شرحه میگشت با هر لقمه نانی که جمال قدم میل مینماید بلای جدیدی توام و با هر قطره آبی که مینوشید تلخی بدترین مصائب و آلام ممزوج در هر قدمی که بر میدارد لشگر بلایای غیر منتظره پیشاپیش در حرکت و در قفا افواج هموم وعموم روان است ( ترجمه )“
آیا آنحضرت نبود که در اوان شباب بسن بیست و هفت سالگی طوعا مانند یکنفر از پیروان عادی برای اعلأ امر حضرت باب قیام فرمود ؟ آیا آنحضرت نبود که نظر به تصدی مقام پیشوائی یک حزب مطرود مظلوم خود و کسان و مایملک و جاه و نام خویش را در معرض خطرات شدید و حملات خونین و نهب و غارت کلی و افترا و شتم دولت و ملت قرار داد؟ آیا حامل چنین وحی الهی نبود که یوم ظهورش را ”کل انبیأ اخبار فرموده “ ( ترجمه ) ”و روح هر یک از مرسلین تشنه آن بوده“ ( ترجمه ) ”و در آن خداوند قلوب جمیع انبیأ و مرسل خود را آزموده است“ ( ترجمه ) آیا حامل چنین وحی الهی نبود که بتحریک علمای شیعه و فرمان پادشاهی مجبور شد جهار ماه تمام با پست ترین مجرمین در زیر ثقل فادح سلاسل و اغلال هوای منتن سیاه چال پر از حشرات طهران را استنشاق نماید ؟ همان محلیکه بفرموده حضرتش به نحوی اسرار آمیز مبدل بمحل نزول سروش غیبی گردید .
در لوح ابن ذئب میفرماید :
”ما را بردند و چهار شهر در مقامیکه شبه و مثل نداشت مقر معین نمودند اما سجن که محل مظلوم و مظلومان بود فی الحقیقه دخمه تنگ تاریک از آن افضل بود … اما محل تاریک و معاشر قریب صد و پنجاه نفس از سارقین اموال و قاطعین طرق بود مع این جمعیت محل منفذ نداشت جز طریقی که وارد شدیم اقلام از وصفش عاجز و روائح منته اش خارج از بیان و آن جمع اکثری بیلباس و فراش الله یعلم ما ورد علینا فی ذاک المقام الانتن الاظلم“
دکتر ج . ا . اسلمنت مینویسد :
حضرت عبدالبهأ وضع تشرف خویش را بحضور مبارک در زندان که یومی از ایام پس از تحصیل اجازه واقع شد و بزیارت والد محبوبشان هنگامیکه برای تنفس روزانه بیرون تشریف آورده بودند فائز گشتند چنین بیان میفرمایند جسم مبارک در نهایت ضعف و بکلی تغییر کرده بود صحت بقسمی منحرف که قادر بر مشی نبودند محاسن مبارک نامرتب و شعرات پریشان از گردن مبارک اثر فشار سلاسل و اغلال نمایان و هیکل مبارک از ثقل غل و زنجیر منحنی و ناتوان نبیل در تاریخ خود مینویسد که سه شبانه روز هیچگونه اکل و شرب بحضرت بهاءالله داده نشد راحتی و خواب هر دو غیر میسور محل پر از حشرات و عفونت آنمحل تاریک کافی بود روحیه کسانی را که محکوم بتحمل شدائد آن بودند از بین ببرد شدت مصائب وارده بحدی بود که آثار آن ظلم و شقاوت در تمام مدت حیات بر بدن آنحضرت باقی بود.
حال ببینیم مصیبت های دیگری که قبل و بلافاصله بعد از این حادثه وحشتناک بر آن حضرت وارد آمد چگونه بود؟ و از جمله حبس در خانه یکی از کدخداهای طهران سنگسار کردن آنحضرت در نزدیکی قریه نیالا که بطرزی وحشیانه بدست جماعتی خشمگین انجام گرفت حبس و گرفتاری از طرف مامورین قشون پادشاهی در مازندران چوبکاری آنحضرت در آمل بفتوای سادات و مجتهدین و در حضور ایشان در حینیکه حضرت بهاءالله از طرف مامورین حکومت به آنان تسلیم گردیده بودند سب و لعن اراذل و اوباش در عقب آنحضرت بهتان عجیبی که پس از واقعه سؤ قصد بناصرالدین شاه خانواده سلطنتی و درباریان و مردم بانحضرت وارد آورده اند و اهانت و هتک حرمت حضرت و افترأ و استهزأ پس از دستگیری حضرتشان از طرف مصادر امور و بردن از نیاوران ”سر برهنه و پای پیاده با زنجیر“ در آفتاب سوزان تابستان بسیاه چال طهران و حرص و ولع مامورین تبه کار هنگام غارت خانه ایشان و تالان و تاراج تمام مکنت و دارائیشان صدور فرمان ظالمانه ئی که میان ایشان و دسته کوچک تابعان پریشان و بیسرپرست حضرت باب جدائی انداخت و حضرتشان را از اقارب و دوستان دور ساخت و در بحبوحهٴ زمستان مسلوب المال و مهتوک الشان بعراق عرب تبعید نمود.
این مصائب متوالی که با این سرعت حیرت آور در نتیجه حملات عمدی و تمهیدات دربار سلطنتی و علمای مذهبی و دولت و ملت وارد میامد هر چند شدید بود ولی با اینحال دیباچه اسارت و سرگونی طولانی گردید که فرمان پادشاه رسما آنرا اغاز نمود این اسارت که بیش از چهل سال بطول انجامید متتابعا آن وجود مبارک را بعراق و سلیمانیه و اسلامبول و ادرنه و بالاخره بزندان عکا کشانید تا اینکه صعود آنحضرت در سن متجاوز از هفتاد سالگی نفی و سرگونی را که از حیث کیفیت و طول مدت و تنوع و شدت متاعب وارده در تاریخ ظهورات سابقه نطیر نداشته پایان بخشید. در اینجا بشرح و تفصیل حوادث متفرقه ئی که تاریخ تاثر انگیز آن سنین تیره ساخته احتیاجی نیست و نیز بشرح احوال و اعمال عامه مردم و زمامداران امور و علمای دینی که در تشدید این وقایع شرکت داشته و مناظر هولناکی بوجود آورده اند که بزرگترین داستان عجیب که تاریخ روحانی عالم را تشکیل میدهند احتیاجی نیست.
شمردن بعضی وقایع برجسته این فاجعه شگفت آور برای خواننده این صفحات که مطلع بر تاریخ امر باشد کافی است تا سوانحی را که برای امر پیش آمده و دنیا با چنان برودت و عدم اعتنای حیرت آور بان ناظر بوده بخاطر آورد انزوای اجباری و ناگهانی حضرت بهاءالله در کوههای سلیمانیه و نتائج حزن آوری که از این دو سال گوشه گیری بوجود آمد - تحریکات متوالی که علمای شیعه در نجف و کربلا با مشارکت دائمی همقطاران خود در ایران بپا میکردند تشدید اقدامات ظالمانه سلطان عبدالعزیز که منجر بعصیان چند تن از معاریف جماعت تبعید شدگان گردید - اجرای دستور دیگری از همان سلطان جابر راجع بتبعید هیکل مبارک به ابعد و اخرب بلاد که بالنتیجه چنان یاسی در بین آن جمع تولید کرد که دو نفر از آنها به دست خویش جان خود را فدا نمودند - مراقبت بدون وقفهٴ که پس از ورود بعکا از طرف - مامورین بدخواه دولتی نسبت بانها مرعی میشد و حبس غیر قابل تحمل در قشله آنشهر که دو سال طول کشید - مجالس استنطاقی که پاشای عثمانی بعدا برای زندانی خود در مرکز حکومت فراهم آورد - مسجونی هشت سال تمام در بیت کوچکی که در وسط هوای ناسازگار آن شهر واقع و تنها تفریح آن حضرت مشی در آن اطاق تنگ بود - اینها و نظیر اینگونه مصائب از طرفی ثابت میکند چه نوع بلایا و رزایائی بر آن وجود مقدس وارد آمده و از طرف دیگر نشان میدهد صاحبان قدرت چگونه بعضی نسبت بانحضرت بدرفتاری پیشه ساخته و بعضی دیگر از روی اراده و میل از مساعدت و کمک خودداری کردند.
بنا براین تعجبی ندارد از قلم کسی که با اینهمه صبر و شکیبائی تحمل این متاعب فرموده این کلمات صادر شده باشد:
”رب ما یری و ما لا یری اینک برای جمیع بندگان ظهور نموده و وجود مبارکش بچنان زحمت و مصیبتی مبتلا گشته که اگر تمام دریاهای عالم از آنچه مشهود و غیر مشهود است مرکب و تمام کائنات قلم گردد و تمام کسانیکه در روی زمین و آسمانند کاتب شوند بطور قطع و یقین از عهده شرح برنیایند ( ترجمه ) “ ” انی فی اکثر ایامی کنت کعبد یکون جالسا تحت سیف علق بشعرة واحدة و لم یدر متی ینزل اینزل فی الحین او بعد حین از ناس این زمان جز زخم سنان ندیدهام و غیر سم قاتل چیزی نچشیدهام - هنوز اثر حدید برگردن باقی است و هنوز علائم جفا از بدن ظاهر“