منتخباتی از مکاتيب حضرت عبدالبهاء جلد ششم
Category: Bahá’í
15:08 h 696.7 mb
مؤسسه مطبوعات امرى آلمان

منتخباتی از مکاتيب حضرت عبدالبهاء جلد ششم


١

هو الابهی

يا ايّها المسجون فی سبيل اللّه آنچه مرقوم نموده بوديد قرائت گرديد. سؤال از تکليف فرموده بوديد. بر ده ويران خراج و عشر نيست. در زندان اسير کند و زنجير و رهين تيغ و شمشير را چه تکليف توان نمود جز آنکه شب و روز مشغول به ذکر الهی شدن به نوعی که سبب تنبّه غافلان گردد و بيداری جاهلان و رقّت قلوب عوانان و آن به نوع خاصّی بايد واقع شود يعنی اگر به صريح من‌غير تأويل و تلويح بيان شود سبب غيظ قلوب بی‌خردان گردد و علّت شدّت تعرّض ستمکاران لهذا به مفاد و قولا له قولاً ليّناً ملائمت و مدارا لازم و اين به اين نوع ممکن که به تلاوت قرآن انسان مشغول شود و به مناسبت آيات وقايع واقعه در زمان انبيا و اعتراضات واقعه و مصائب وارده و بلاياء نازله و جسارت اقوام و کوری انام و حبس و سجن اولياء رحمن که ترجمه لفظی قرآن است بيان شود خود تو در ضمن حکايت گوش دار. باری به قسمی بايد حرکت نمود که آثار رقّت و تذکّر و انتباه و هوشياری و تضرّع الی اللّه واضح و مشهود باشد. تا توانی قرآن تلاوت کن و تفسير و تأويل نما و گاه‌گاهی مناجات و صحيفه سجّاد با نهايت خضوع و خشوع تلاوت کن و جناب امين روح المنجذبين لسجنه الفدآء را به کمال اشتياق ذاکريم و از فضل حقّ اميدواريم که موفّق و مؤيّدشان فرمايد و البهآء عليک و عليه. ع ع

٢

… باری اليوم اعظم امور تبليغ امر اللّه است و نشر نفحات اللّه و اين به بيانست و جوهر تبيان. به طبع کتب و نشر الواح حاصل نگردد بلکه طبع و کثرتِ الواح در دست سبب شکست قدر آثار اللّه گردد. ملاحظه فرما که قرآن چون طبع شد در دکان عطّاری دوا پيچيدند و همچنين ملاحظه فرما که چه‌قدر طبع شد و نشر گرديد و در دست ملل سائره افتاده و تلاوت نمودند هيچ شنيدی که نفسی از تلاوت قرآن مؤمن به حضرت رسول روحی فداه شد خواه از نصاری خواه از يهود خواه از سائر طوائف. پس معلوم گرديد که به بيان و تبيان هدايت شدند نه نشر کتاب و تفريق الواح و طبع آثار لهذا آثار الهيّه را بايد قدر و حيثيّتی گذاشت…

٣

… قرآن بيست و شش سال در نزد کتّاب وحی محصور بود. در زمان خلفا انتشار يافت و آن نيز محصور در نسخ معدوده بود…

٤

هو الابهی

يا من کشف عنه الغطاء و ازداد يقينا فاشکر اللّه علی هذه الموهبة العظمی و العطيّة الّتی قرّت بمشاهدتها اعين اهل البهاء الا و هی کشف الحجاب و رفع النّقاب و هتک السّتر و ظهور السّرّ المکنون و الرّمز المصون الموعود فی التّوراة و الانجيل و الزّبور و القرآن المحفوظ و البيان المنعوت الا و هو جمال القدم و السّرّ المنمنم و الاسم الاعظم روحی و روح من فی الوجود لتربته المقدّسة الفداء. تاللّه الحقّ انّ سکّان الملأ الاعلی يتهلّل وجوههم لما يسمعون صريخ اهل الوفاء يا بهاء الابهی و يطلبون النّصرة و الغلبة للّذين ينشرون راية کلمة اللّه و شراع موهبة اللّه و يدعون النّاس الی الظّلّ الممدود و الرّفد المرفود تحت اللّواء المعقود. ع ع

٥

هو اللّه

ای ثابت بر پيمان نامه ٢٧ اگست ١٩٢٠ رسيد در جواب مجبور به اختصارم. نظر به اعمال قبيحه نفوس نبايد کرد زيرا بسيار مشکل است اين ميزان امر اللّه نباشد. چه بسيار نفوس که به حسب ظاهر در ظلّ سدره مبارکه ولی به حقيقت بسيار دور و محروم بلکه از بيگانگان محروم‌تر و محجوب‌ترند. ميزان عملست نه قول چنانچه در آيه قرآن می‌فرمايد و من النّاس من يقول آمنّا باللّه و باليوم الآخر و ما هم بمؤمنين يخادعون اللّه و رسوله و ما يخدعون الّا انفسهم، چنانچه در هر عهد و عصر وقوع يافته. يهودای اسخريوطی در زمان مسيح روحی له الفداء رئيس حواريّين بود عاقبت به درهمی آن روح مجسّم را بفروخت و در زمان حضرت رسول عليه الصّلوة و السّلام چه‌قدر آشنايان بيگانه شدند اسمائشان در کتب مقيّد است. حضرت می‌فرمايد من اعمالهم تعرفونهم. از ثمر هر شجری شناخته می‌شود. باری الحمد للّه چون ذهب ابريز از آتش امتحان دوباره رخ برافروختی و نيّت آن داری که خدمتی به آستان مقدّس کنی. اين خدمت و عبوديّت در هندوستان ممکن و تحرير کتاب مفصّل در اثبات دليل بر فيض رحمانست و سفر به چين و ژاپان جائز و همچنين سفر به ايران و صلح با پدر مهربان آن نيز مقبول. هر کدام ازين چهار سهل الحصولست به آن بپردازيد. کتبی که به واسطه پست فرستاده بودی هنوز نرسيده و عليک البهاء الابهی. عبدالبهاء عباس ١٦ محرّم ١٣٣٩ حيفا.

٦

هو اللّه

ای سلاله حضرت ابراهيم جناب خطّاط خطّی مرقوم نموده‌اند و ستايش زائدالوصف از محبّت و انجذاب قلب تو فرموده‌اند که فی‌الحقيقه اين شخص آيت حضرت خليل است و ثابت و راسخ بر امر ربّ جليل، در سبيل الهی جانفشانی نمايد و باديه‌ پيمائی، سبب گرمی احبابست و ساعی در اجتماع و الفت اصحاب. اين خبر سرور پرور بود که الحمد للّه آثار الطاف مخصوصه که در آيه مبارکه قرآن می‌فرمايد ظاهر و باهر قوله تعالی يا بنی اسرائيل اذکروا نعمتی الّتی انعمت عليکم و انّی فضّلتکم علی العالمين. اميدوارم که سرّ اين آيه مبارکه در اين عصر مجيد جمال ابهی روحی له الفدآء ظاهر و آشکار گردد و هرچه سلاله حضرت خليل تا به حال ذلّت کشيدند تلافی مافات شود. باری احبّای الهی را در آن صفحات به بشارات مشعوف و مسرور نما و چنان به جذب و وله آر که آيات بيّنات طلوع مجلّی طور گردند و عليک التّحيّة و الثّنآء. ع ع

٧

هو اللّه

ای ياران عزيز عبدالبهآء جناب محمود محمود نهايت ستايش از شما نموده که فی‌الحقيقه آرايش آن اقليمند و سبب آسايش آن بلد امين. بلد امين گفتيم تا از سهام شبهات ناقضين محفوظ و مصون ماند زيرا اين قوم پرلوم با وجود آنکه مظهر و ضربت عليهم الذّلّة و المسکنه و باءوا بغضب من اللّه شدند اصرار غريبی و انکار عجيبی دارند و به هر نحو که ممکن باشد خواهند که شبهه‌ای القا نمايند. در هر محفلی حاضر شوند از اراجيف تأليفی نمايند و از افترا و بهتان هزار عنوان کنند. دروغ را سبب فروغ شمرند و هذيان را حقيقت عرفان دانند. تا توانند به واسطه روايات و مفتريات و تحريف الواح القاء شبهه کنند و چون خود را عاجز بينند طبيعی گردند و به مقالات دهری‌ها پردازند تا آن بيچاره را در صحرای حيرت آواره کنند و مهر لعنتی به او زنند و رها کنند. به قسمی مخمود و منجمد شود که از نفخه اولی و نفخه اخری بلکه از نفحه ملکوت ابهی زنده نگردد. اينست وسواس هر خنّاس. لهذا از خدا خواهيم که مشامّ نفوس مقدّسه را از اين رايحه کريهه که مانند سمّ نقيعست محفوظ و مصون دارد. اين ناقضان متعفّن با بعضی از نفوس الفت و معاشرت نمودند و نتوانستند که القاء شبهه نمايند بلکه ثعبان مبين پيمان چنان حبال دسائس آنان را محو و نابود نمود که اثری باقی نگذاشت. با وجود اين کسالت و خمودت آن بيخردان در آنان تأثير نموده مخمود شدند و افسرده گشتند. چون باد خزان بر تنی مرور نمايد اگر بيمار نکند لابدّ کسالت آرد و همچنين نسيم جانپرور بهار روحانی اگر بر نفوسی بوزد و شفای تامّ نبخشد لابدّ اندکی تر و تازه نمايد. ای ياران حقيقی آفتی اعظم از خمودت و جمودت نيست زيرا موت مجسّم است. تا توانيد بر شوق و ذوق و فرح و بشارت و طراوت و لطافت بيفزائيد زيرا وجود افسرده و پژمرده مرده است اثر حيات ندارد و محبّت اللّه روحبخش است و وجد و طرب آرد و شوق و شعف. هر نفس افسرده‌ای بايد از برای خويش گوری بکاود و در تنگنای آن ظلمات مقرّ يابد و عليکم التّحيّة و الثّنآء. ع ع

٨

هو الابهی

ای شمع روشن آنچه مرقوم نموده بوديد ملاحظه گرديد و آنچه مسطور بود مشهود شد. فی‌الحقيقه نفحه روحانی بود که از رياض رحمت ربّانی وزيده و نسيم خوش جانی بود که از مهبّ انجذاب رسيده طوبی لک ثمّ طوبی لک من هذا الفضل العظيم. نظر عنايت غيبيّه شامل شماست و الطاف و مواهب لاريبيّه واصل و متتابع. از خصائص اين کور يختصّ برحمته من يشاء است و از مواهب اين قرن ذلک من فضل اللّه يؤتيه من يشاء و اللّه ذو فضل عظيمست. اگرچه در کورهای سابق نيز رحمت و فضل موجود ولکن اشراق و حرارت آفتاب جهانتاب را در برج اسد حکمی ديگر است و تأثيری ديگر و ظهور و بروزی ديگر و البهاء عليک. ع ع

٩

هو الابهی

ايّها المخلصون ايّها المنجذبون ايّها المقرّبون انّی لفی مسمع من آيات الهدی الّتی شاعت و ذاعت فی تلک الانحاء و احاطت انوار العرفان تلک العدوة القصوی و شکرت اللّه علی هذه الموهبة الّتی توقد و تضیء من الشّجرة المبارکة فی البقعة النّوراء و اتذلّل الی الحضرة الرّحمانيّه ان يقدّر اتّقاد الشّعلة النّورانيّه فی سيناء تلک الخطّة المبارکة الّتی کانت موطن الاصلی لشمس الحقيقة المشرقه علی آفاق الخليقه فالرّحمة عامّة و النّعمة شاملة ولکن التّعميم لا يمنع التّخصيص و من عباده من اختصّهم اللّه بامر ميّزهم به عن دونهم و هو وطنيّة نيّر الاعظم و التّدلّل فی ظلّ النّسبه الی جمال القدم و يختصّ برحمته من يشاء بناءً علی ذلک فرض اللّه عليکم التّسابق فی محبّة اللّه و الطّراد فی ميدان معرفة اللّه و منهم سابق الی الخيرات شمّروا الذّيول عن السّاق و اطلقوا اعنّة الايقان و اشرعوا اسنّه العرفان و اهجموا فی ميدان الکفاح و مضمار النّزال و شرّدوا فی القتال بسيف اللّسان و سنان العرفان لعمراللّه انّ حصون القلوب تتناثر احجارها و تتلاشی صخورها و تنقعر اصولها لسيف بيانکم البتار و تفتح ابوابها بمقامعکم المتناثر منها الشّرار و عليکم بهآء ربّکم المختار. ع ع

١٠

هو الابهی

ای مستشرق از شمس هدی هر رحمتی ممکن است که به استعداد و استحقاق و لياقت و قابليّت افاضه گردد مگر فيض ايمان و ايقان که صرف موهبت و مجرّد عنايتست و از متعلّقات يختصّ برحمته من يشاست. پس به حصول اين فضل لسان به شکرانه حضرت رحمن بگشا که به چنين موهبتی فائز شدی و به چنين عنايتی واصل. در چنين گلشنی داخل شدی و به چنين نعمتی نائل. از جام محبّت اللّه مست و مخمور شدی و از کوثر معرفت اللّه پر نشئه و شور. از بحر عطا لآلی غنا يافتی و بر گنج روان پی‌بردی و به وجه فاطر الأرض و السّموات توجّه نمودی و گوی سبقت و پيشی را از اعاظم علمای ارض ربودی. عبدالبهاء ع

١١

اللّه ابهی

ای مظهر رحمت رحمت بر دو قسم است خاصّه و عامّه، روحانی جسمانی. رحمت عامّهٔ جسمانی وسعت رحمته کلّ شیء امّا رحمت خاصّهٔ روحانی وجدانی رحمانی و يختصّ برحمته من يشآء. حال سميّ رحيمی بايد از فيض خاصّ جمال ابهی بهره و نصيب بری و از معين صافی عطآء و ما کان عطآء ربّک محظورا قسمتی گيری. اگر چنين موهبتی طلبی ثابت بر ميثاق باش و به نشر امر نيّر آفاق بپرداز، ابواب نجاح مفتوح يابی و علم فلاح فوراً برافرازی و البهآء عليک و علی کلّ من سعی فی اعلآء کلمة اللّه. ع ع

١٢

هو الابهی

ای مؤمن باللّه حضرت موسی با لکنت لسان به فصل الخطاب و تفسير کتاب موفّق شد، با وجود کندی زبان کليم‌اللّه گرديد. پس معلوم شد که فيض حقّ و عطای جمال مطلق صرف موهبت است نه استعداد و لياقت و مقام يختصّ برحمته من يشآء است نه قابليّت اهل انشآء. ع ع

١٣

هو اللّه

ای مهتدی به نار هدی حضرت موسی از شجره سينا ندای انا ربّک الاعلی شنيد فوراً فرياد بلی برآورد و در اين قرن عظيم ندا از شجره مبارکه انيسا سدره منتهی جمال ابهی بلند شد ولی اکثر رو بگرداندند و صد هزار بهانه برآوردند و اعتراض کردند و اغماض نمودند. سبحان اللّه حيرت اندر حيرتست يکی به شعله سراجی مهتدی به سبيل هدی شد و ديگری به شعاع آفتابی پی به راه نبرد. اينست مقامی که می‌فرمايد يختصّ برحمته من يشآء. تو حمد کن خدا را که نور هدی يافتی و شمع تقی برافروختی و عَلَم موهبت کبری برافراختی ذلک من فضل اللّه يؤتيه من يشآء و اللّه ذو فضل عظيم و عليک التّحيّة و الثّنآء. ع ع

١٤

هو اللّه

ای دو بنده حضرت مقصود الحمد للّه ربّ غفور شما را در يوم ظهور به عمل مبرور موفّق فرمود و به ايمان و ايقان نزد اهل اللّه معروف و مشهور. امّت دعوت بسيار ولکن مظهر اجتبا و اختصاص قليل و يختصّ برحمته من يشاء. زبان به شکرانه حقّ گشايم که آن دو دردانه را در آغوش صدف هدايت پرورش داد و عليکما البهاء الابهی. عبدالبهاء عباس ٢٩ صفر ١٣٣٨ حيفا.

١٥

هو الابهی

ای آيت رحمت در قرآن حضرت رحمن يختصّ برحمته من يشاء می‌فرمايد. تو که به حسب ظاهر نه مدّعی عرفان بودی و نه سرور اهل طغيان نه منبری نه محرابی نه منديلی و نه طيلسانی محض بخشايش الهی مظهر معرفت پروردگار گشتی و مطلع موهبت جمال کردگار، فاشکر اللّه علی ذلک الفوز العظيم و البهاء عليک. ع ع

١٦

هو الابهی

ای احبّای الهی در کره زمين قبائل و شعوب و ملل و دول پرتمکين موجود و مشهود. هر يک در معارف و علوم و فنون مشهور شرق و غرب و در حيّز وجود ولی به صرف بخشايش الهی شمس حقيقت از ايران اشراق فرمود و پرتو عنايت بر آفاق مبذول داشت و اين از خصائص يختصّ برحمته من يشاء و ذلک فضل اللّه يؤتيه من يشاء. پس اهل ايران بايد به شکرانه اين فضل عظيم خداوند جليل به فضائل و خصائلی در بين قبائل ظاهر گردند که زينت و طراز هيکل عالم انسانی گردد و اين تشريف الهی بر قامت اين ملّت برازنده آيد. ای دوستان در سايه عنايت يزدان آرميده‌ايد و از جويبار رحمت رحمان چون سرو آزاد روئيده‌ايد و از چشمه آب حيات نوشيده‌ايد. حال از خدا بخواهيد تا ثمر و تأثيرش در کينونات ظاهر و باهر گردد و البهاء عليکم. ع ع

١٧

هو اللّه

ای بنده پروردگار حضرت ربّ مختار جميع من علی الأرض را به مطلع انوار دعوت نمود ولکن نفوس مقدّس را به هدايت کبری موفّق و از بين طائفه بشر منتخب فرمود زيرا هدايت از آثار و لوازم فضلست نه عدل و از خصائص و موهبت خداوند جزيل النّعم يختصّ برحمته من يشآء و يهدی من يشآء و ذلک من فضل اللّه و يؤتيه من يشآء و اللّه ذو فضل عظيم. پس شکر نما که مظهر چنين فضل لايحصی گرديدی و مخاطب به خطاب عبدالبهآء و عليک التّحيّة و الثّنآء. ع ع

١٨

هو اللّه

ای ثابت بر پيمان نامه‌ات رسيد. آنچه آه و فغان نمائی و مضطرب و پريشان باشی حقّ با توست ولی سزاوار اينست که در نهايت اطمينان و ثبوت و ايقان خدمت به آستان رحمان نمائی زيرا اين محن و بلايا در سبيل کبرياست و تحمّل اين جام تلخ کام در محبّت جمال ابهی. بايد به نهايت سرور و شادمانی نوشيد و به درگاه يزدانی ستايش و نيايش و شکرانه نمود که الحمد للّه موهبت هدايت بخشيد و فضل عنايت فرمود و در سبيل محبّتش گرفتار بلايا و مصائب کرد و اين عين موهبت است و مقام يختصّ برحمته من يشآء و عليک البهآء الأبهی. ع ع

١٩

… مواهب الهيّه بی‌پايانست ولی هدايت قياس به موهبت ديگر نگردد. اين فضل صرفست و احسان بحت، يختصّ برحمته من يشآء. لهذا بايد که شما در هر نفسی صد هزار شکر به درگاه احديّت نمائيد که به فيض هدايت فائز شديد. در حلقه عاشقان درآمديد و از جمله مشتاقان محسوب شديد. حال به شکرانه خداوند يگانه به موجب وصايای الهی حرکت و رفتار نمائيد بلکه آن صحرا را گلستان نمائيد و ريگستان را بوستان فرمائيد…

٢٠

ای ضيآء پرتوی از هدايت کبری يافتی و رخ را منوّر ساختی، نرد محبّت باختی و مقصود خويش را شناختی. اين موهبت مجرّد از الطاف حضرت احديّتست نه استحقاق و قابليّت. هرچند هر عنايتی را سزاواری چون ثابت بر پيمانی ولی اصل هدايت موهبت است يختصّ برحمته من يشآء و اللّه يؤتی من يشآء ما يشآء و هو الکريم المتعال.

٢١

ای دو شمع افروخته محبّت اللّه الحمد للّه کشف سبحات جلال شد و هتک السّتر لغلبة السّرّ گرديد و محو الموهوم و صحو المعلوم شد. انوار صبح توحيد درخشيد و ظلام اوهام محو و نابود گرديد. آيات هدی ترتيل شد و معانی تنزيل تأويل گرديد. فضلا و علما مصداق أ لم تر انّهم فی کلّ واد يهيمون گشتند زيرا خويش را دانا و ديگران را نادان می‌شمردند. الحمد للّه بينصيبان بهره و نصيب گرفتند و دوران نزديک شدند و محرومان محرم راز گشتند. فقيران به گنج روان پی بردند و علمای مغرور مخذول و منکوب شدند و مبتهلان مهجور فيض موفور يافتند. اينست که می‌فرمايد ذلک من فضل اللّه يؤتيه من يشآء و يختصّ برحمته من يشآء و عليکما البهآء الأبهی.

Ocean 2.0 Reader. Empty coverOcean 2.0 Reader. Book is closedOcean 2.0 Reader. FilterOcean 2.0 Reader. Compilation cover