گلزار تعاليم بهائی
Category: Bahá’í
10:08 h 304.0 mb

گلزار تعاليم بهائی


استخراج و تنظيم و تايپ يکهزار و ششصد نصّ مُبارک موجود در اين کتاب را بياد و بنام برادر بزرگوارم حضرت شهيد مجيد جناب يوسف قديمی انجام داده ام که عُمری در حقّم پدری فرمودند.
رياض قديمی

” باعمال خود را بيارائيد نه باقوال

حضرت بهاءاللّه ميفرمايند :

١ - ” ای فرزند کنيز من لازال هدايت باقوال بوده و اين زمان بافعال گشته يعنی بايد جميع افعال قدسی از هيکل انسانی ظاهر شود چه که در اقوال کلّ شريکند ولکن افعال پاک و مقدّس مخصوص دوستان ماست پس بجان سعی نمايئد تا بافعال از جميع ناس ممتاز شويد“.

٢ - ” مدّعيان محبّت را برهان لازم هر چه بلسان آيد مقبول ساحت رحمن نيفتد اليوم فعل مقدّم بر قول است پس جهد نمائيد تا از کلّ جوارح اعمال حسنه بظهور آيد اگر نفسی دعوی نمايد که از اهل رضوان ربّانيست آن قول بمجرّد ادّعا ثابت نشود بلکه صاحبان شامّه استشمام ننمايند اگر استنشاق رياحين نمودند مقبول خواهد شد والّا مردود“.

٣ -” تاثير کلمه از تقوی و انقطاع مکلّم است. بعضی از عباد باقوال کفايت مينمايند صدق اقوال باعمال منوط و مشروط. از عمل انسان رتبه و مقامش معلوم ميشود“ .

٤ - ” قول عمل ميخواهد قول بلا عمل کَنَحْلِ بِلا عَسَل اَوْ کَشَجَرِ بِلاَ ثَمَر“.

٥ - ” ای مردمان گفتار را کردار بايد چه که گواه راستی گفتار کردار است و آن بی اين تشنگان را سيراب ننمايد و کوران را درهای بينائی نگشايد“.

٦ - ” بايد مدّعی محبّت الهی اليوم بجميع شئون از دونش ممتاز باشد. قبول امر و اعتراف بحقّ محض ادّعا نبوده و نيست چنانچه جميع ناس اليوم مدّعی اين مقامند وَلکِنْ لِسَانُ الْعَظَمَةِ يَشْهَدُ بِکِذْبِهِم وَ افْتِرائِهِمْ وَ غُرُوْرِهِمْ وَ غَفْلَتِهِمْ وَ خِيَانَتِهِمْ. ای دوستان خالصاً للّهِ حرکت نمائيد و لِوَجْهِ اللّه تکلّم کنيد. کلمه ای که للّه از سماء قلب حرکت نمايد و از افق لسان اشراق کند البتّه مؤثّر خواهد بود. از تأثيرات اعمال غافل نباشيد لَعَمْرُ اللّهِ اگر نفسی به تأثيرات اعمال و اقوال طيّبه و خبيثه مطّلع شود ابداً بهيچ مکروهی التفات ننمايد و جز خير محض و معروف صرف از او ظاهر نشود“.

٧ - ” بصفاتم متّصف شويد تا قابل ورود ملکوت عزّم شويد و در جبروت قدسم در آئيد“.

٨ -” عالم را غبار تيره ظلمانی اخذ نموده و احاطه کرده بساط معنی و عمل پيچيده شده و بساط قول و لفظ گسترده گشته بگو ای احباب قسم بآفتاب حقيقت که اليوم يوم عمل است اگر از نفسی مقدار شَعری اليوم خير صادر شود جزای آن بدوام مُلک و ملکوت از برای او باقی خواهد ماند“.

٩ - ” بر کلّ لازمست که باخلاق پسنديده و اعمال حسنه و افعال طيّبه ظاهر شوند و آن نفوسی که خود را به رحمن نسبت دهند و به اعمال شيطان عاملند البتّه حقّ از چنين نفوس منزّه و مقدّس بوده و خواهد بود“.

١٠ - ” از شئون انسانيّت در هيچ احوال خارج نشويد. اخلاق و اطوار سِباع و وحوش را باهلش واگذاريد بشنويد و نگوئيد عطا نمائيد و در صدد اخذ عطا نباشيد. اِنْ شَاءَ اللّه امام وجوه هر يک از شما عَلَم عدل و رايت عقل مشاهده شود و البتّه از اين اعمال پاک و اخلاق پاکيزه طاهره انوار عدل که از ظلم ظالمين محجوب و مستور است باسم الهی اشراق نمايد“.

١١ - ” بسم اللّه الابهی مقصود از کتابهای آسمانی و آيات الهی آنکه مردمان براستی و دانائی تربيت شوند که سبب راحت خود و بندگان شود. هر امری که قلب را راحت نمايد و بر بزرگی انسان بيفزايد و ناس را راضی دارد مقبول خواهد بود. مقام انسان بلند است اگر بانسانيّت مزيّن والّا پست تر از جميع مخلوق مشاهده ميشود. بگو ای دوستان امروز را غنيمت شمريد و خود را از فيوضات بحر تعالی محروم ننمائيد. از حقّ ميطلبم جميع را بطراز عمل پاک و خالص در اين يوم مبارک مزيّن فرمايد اِنَّهُ هُوَ الْمُخْتَارُ“.

١٢ - ” ای دوستان من شما اصول بيوت امريه ايد اگر اصول محکم نباشد بيوت مستقرّ نماند و مبدأ چشمه های ارض عرفانيد، مبدأ اگر گل آلوده شود در تمامی انهار متشتّته سرايت نمايد و کلّ تيره شوند. اِبُنَم از قبل باصحاب خود فرمود شما مِلح ارضيد که فاسد شد بکدام چيز نمکين خواهد گرديد در اينصورت مصرفی از او مشهود نه مگر آنکه دور افکنده و پايمال شود“.

١٣ - ” انسان بمثابه شجر است اگر باثمار مزيّن گشت لايق مدح و ثنا بوده و هست والّا شجر بی ثمر قابل نار است. اثمار سدره انسانی بسيار لطيف و پسنديده و محبوب، اخلاق مرضيّه و اعمال حسنه و کلمه طيّبه از اثمار اين شجره محسوب“.

١٤ - ” محبوب عالَم در سجن اعظم جميع را نصيحت ميفرمايد به اموريکه سبب و علّت ارتفاع آن نفوس و مَا يَنْبَغِي لِلانسان است بايد کلّ بسمع قبول اصغاء نمايند. ای دوستان اخلاق حسنه و اعمال مرضيّه و شؤونات انسانيّه سبب اعلاء کلمة اللّه و ترويج امر بوده لذا بر هر نفسی لازم و واجب که اليوم به معروف تمسّک جويد و از منکر اجتناب نمايد“.

١٥ - ” اِنْ الْاِنْسَانَ يَرْتَفِعُ بِاَمَانَتِهِ وَ عِفَّتِهِ وَ عَقْلِهِ وَ اَخْلاَقِهِ وَ يَهْبُطُ بِخِيَانَتِهِ وَ کِذْبِهِ وَ جَهْلِهِ وَ نِفَاقِهِ. لَعَمْرِي لَا يَسْمُو الْاِنْسَانُ بِالزَيْنَةِ وَ الثَروَةِ بَلْ بِالْآدابِ وَ الْمَعْرِفَةِ “.

١٦ - ” يا ابن ابهر قسم بانوار آفتاب حقيقت که از افق سجن مُشرق و لائح است ضُرّ اعمال شنيعه که در کتاب منع آن از قلم اعلی جاری شده بحقّ راجع و همچنين سبب توقّف ظهور امر است ما بين عباد از حقّ ميطلبيم از بعد کلّ بِمَا حَکَمَ بِهِ اللّهُ عامل شوند شايد به کلمهٌ رضا فائز گردند امروز جنود حقّ و ناصرش اعمال و اخلاق است بايد باين جنود افئده و قلوب و صدور عباد را تصرّف نمود“.

١٧ - ” دنيا را وفائی نبوده و نيست جهد نمائيد تا در اين ايّام فانيه کسب لئالی باقيه نمائيد. عمل پاک و مقدّس البتّه در کتاب حفظ الهی محفوظ خواهد ماند. طوبی از برای نفسی که باين مقام فائز شد“ .

١٨ - ” يا حزب اللّه ناصر و معين و جنود حقّ در زُبُر و الواح بمثابه آفتاب ظاهر و لائح آن جنود اعمال طيّبه و اخلاق مرضيّه بوده و هست “.

١٩ - ”مظلوم امروز مسجون، ناصر او جنود اعمال و اخلاق بوده نه صفوف و جنود و تفنگ و توپ يک عمل پاک عالَم خاک را جنّت عُليا نمايد. ای دوستان باخلاق مرضيّه و اعمال طيّبه حقّ جَلّ جَلالُه را نصرت نمائيد“.

٢٠ - ” اگر نفسی در جميع عمر بعبادت مشغول شود و از صفاتيکه سبب ارتفاع امراللّه است محروم ماند آن عبادت حاصلی ندارد و ثمری نخواهد بخشيد“.

٢١ - ” شخص انسان بايد باخلاق روحانيّه و اعمال و افعال طيّبه طاهره مزيّن باشد هر نفسی باين مقام فائز نشود او از انسان محسوب نه“.

٢٢ - ” اگر از نفسی عمل شنيعی ظاهر شود ناس جاهل غافل آنرا بحقّ نسبت دهند“.

٢٣ - ” اين ظهور از برای اجرای حدودات ظاهره نيامده چنانچه در بيان از قلم رحمن جاری بلکه لِاَجْلِ ظهورات کماليه در انفُس انسانيّه و ارتقاء ارواحِهِم اِلی الْمَقاماتِ الْبَاقِيَةِ وَ مَا يُصَقدِقُهُ عُقُوْلُهُم ظاهر و مُشرق شده تا آنکه کلّ فوق مُلک و ملکوت مَشي نمايند“.


حضرت عبدالبهاء ميفرمايند :

١ - ” بهائی بايد شمع آفاق باشد و نجم ساطع از افق اشراق اگر چنين است نسبتش حقيقی است و اِلّا نسبت مجازی و بی ثمر و بی پا “.

٢ - ” بهائی بودن بلفظ چه فايده دارد“.

٣ - ” ای حزب الهی بعون و عنايت جمال مبارک روحی لاحبّائه الفداء بايد روش و سلوکی نمائيد که مانند آفتاب از ساير نفوس ممتاز شويد. هر نفسی از شما در هر شهری که وارد گردد بخُلق و خوی و صدق و وفا و محبّت و امانت و ديانت و مهربانی بعموم عالم انسانی مشارٌ بالبنان گردد جميع اهل شهر گويند که اين شخص يقين است که بهائی است زيرا اطوار و حرکات و روش و سلوک و خُلق و خوی اين شخص از خصائص بهائيان است. تا باين مقام نيائيد بعهد و پيمان الهی وفا ننموده ايد زيرا بنصوص قاطعه از جميع ما ميثاق وثيق گرفته که بموجب وصايا و نصائح الهيّه و تعاليم ربّانيّه رفتار نمائيم“.

٤ - ” ياران الهی بايد بموجب وصايا و نصائح نور حقيقت جمالِ قدم روحی لعتبته الفداء قيام کنند و يک يک را بموقع اجراء گذارند نه اينکه مجرّد بخوانند و مودوع اوراق و الواح گذارند. بايد اوامر روحانيّه و جسمانيّه اسم اعظم روحی لتربته الفداء در حيّز شهود جلوه نمايد و در الواح و اطوار ياران الهی مجسّم و مصوّر گردد والّا چه ثمری و چه اثری“.

٥ - ” بهائيان بايد نظر باين امر دقيق نمايند که مانند سائر اديان بعربده و های و هوی و لفظ بی معنی کفايت ننمايند بلکه بجميع شؤون از خصائل و فضائل رحمانی و روش و رفتار نفوس ربّانی قيام کنند و ثابت نمايند که بهائی حقيقی هستند نه لفظ بی معنی و بهائی اينستکه شب و روز بکوشند تا در مراتب وجود ترّقی و صعود نمايند و نهايت آرزوی هر يک اين باشد که نوعی روش و حرکت نمايد که جميع بشر از آن مستفيض و منوّر گردند و نقطه نظرگاهش همواره خُلق و خوی حقّ باشد و روش و رفتارش سبب ترقيّات نامتناهيّه گردد چون باين مواهب موفّق شود ميتوان گفت که بهائی است والّا در اين دور مبارک که فخر اعصار و قرون است ايمان عبارت از اقرار بوحدانيّت الهيّه نه بلکه قيام بجميع شؤون و کمالات ايمان است“.

٦ - ” فَوَاللّهِ الَّذِي لااله اِلَّا هُو اليوم خدمتی بامراللّه اعظم از تخلّق باخلاق نيست و ضرّی بدين اللّه اعظم از صفحات قبيحه نه. البتّه نفسی ضربتی بر هيکل عبدالبهاء زند گوارا تر از اينستکه عملی از او صدور نمايد که مخالف منقبت عالم انسانی باشد زيرا اين زخم را مرهم و اين ضربت را التيام ميسّر امّا آن جُرح عظيم را التيامی نه و آن سمّ نَقيع را درياقی نيست. نهايت اهتمام در اين امور لازم“.

٧ - ” بهائی را بصفت شناسند نه باسم و بخُلق پی برند نه بجسم “.

٨ - ” هميشه ايمان باقرار و اعتراف بود لکن در اين امر اعظم به اعمال و اخلاق پسنديده است“.

٩ - ” احبّای الهی نبايد مثل اُمم اخری در لسان شهد باشند و در عمل حنظل که بزبان جوهر تسبيح و تقديس بودند و بافعال صرف آلودگی و ناپاکی اليوم وقت عمل است و هنگام ثمر سِراج بی نور ظلمت است و شجر بی ثمر حَطَب سَعِيْر و سَقَر. وَ الْبَهَاءُ وَ الرَّوحُ عَلَيک ع ع “.

١٠ - ” از برای اعمال و فضائل انسانی درجاتست. يک عملی است که فائده آن راجع بشخص انسان است عمل ديگر ثمرش راجع بعائله انسان يا بقوم و قبيله او. امّا يک عملی است که فائده و ثمرش راجع بعموم اهل عالم است و نتائجش غير محدود و اثراتش باقی به بقاء عالَم وجود. موفّقيّت باينگونه عمل کمال عالَم انسانی است و اين کمال به تمسّک بتعاليم الهيّه و قوّه معنويه حاصل شود. اينست که در اديان الهيّه قبول عمل انسان بعرفان مشرق امر رحمن منوط است و علم و عرفان به عمل بوصايای مليک منّان معلّق و مربوط و عِلم و عمل چون با هم باشد و اطاعت با عرفان تؤام گردد نتيجه عالَم وجود مشهود شود و سرّ موهبت ربّ ودود در حيّز شهود جلوه نمايد“.


حضرت وليّ امراللّه ميفرمايند :

١- ” اليوم اساس اعظم و ميزان اکمل و اتّم و فارِق بين حقّ و باطل اخلاق است نه اقوال هر حزبی که دارای آن باشد مؤيّد است و مِنْ لَدَی الْحَقّ و هر طائفه ای از آن محروم باطل است و از فضل و تأييد الهی ممنوع. نام و نشان دليل و برهان اگر موئیّد و تؤام بحُسن روش و سلوک و اخلاق طيّبه مرضيّه نباشد در اين عصر مذموم و مطرود جهان و جهانيان است و حُسن اخلاق، کمالات و مظاهرش، حُسن سلوک و رفتار و يگانگی و الفت و اتّحاد و اتّفاق و حُسن معاملات در جزئيّات و کلّيّات و تعاون و تعاضدِ مستمرّيِ صميمی و محبّت و خلوص نيّت و صفای قلب و طهارت نفْس و صداقت و امانت مَا بِهِ الْاِمْتِيَاز ياران است چه که اين صفات ممدوحه که اهل عالَم از آن غافل و محجوبند اوّلين و آخرين دليل مُقنع و برهان کافی لامع اين آئين الهی است. محک تجربه است و يگانه مميّز بهائيان از سائر طوائف و اُمم. مقصد اصلی عموم انبياء و رُسُل است و يگانه مقصود و مطلوب و منتها آمال و آرزوی حضرت اعلی و جمال ابهی و حضرت عبدالبهاست“.

٢ - ”معرفت مظهر ظهور اگر ثمر و نتيجه اش حُسن سلوک و تزکيه اخلاق نباشد از نفوذ وتأثير محروم و نزد اهل دانش و ارباب بصيرت قابل اعتناء نبوده و نيست چه که اين معرفت معرفت حقيقی نه بلکه صرف توهّم و تقليد است

٣ - ”هر نفسی که خود را به شِيَم و حُلَل تقديس و تقوی و اخلاق مزيّن ندارد او بهائی حقيقی نه ولو اينکه باين اسم موسوم و موصوف و معروف“.

٤ - ”…بايد نظر به پستی محيط خود و دنوّ اخلاق و سوء رفتار نفوس در حول خود ننمايند و راضی بامتياز و تفوّق نسبی نگردند بلکه بايد نظر را باوج مرتفع نمايند و نقطه نظرگاه راتعاليم و نصائح قلم اعلی قرار دهند آنوقت معلوم شود که هنوز از برای کلّ در وادی سلوک مراحلی عديده باقی مانده و طيّ مسافت نکرده بسر منزل مقصود که تخلّق باخلاق و شِيَم الهيّه است هنوز وارد نگشته ايم. پس ما که سالکان سبيل نجاتيم بايد بتمام قوی بکوشيم تا در مجالسات و مکالمات و معاملات و مشاغل و مقاصدمان با تمام طبقات نفوس در امور جزئی و کلّی در هر دقيقه و آنی آن روح مودعه در تعاليم حضرت بهاء اللّه را بفعل اظهار و اعلان و اثبات کنيم و چنان جلوه نمائيم که بر کُلّ ثابت گردد که جز قوّه جامعه روح حضرت بهاء اللّه هيچ امری ديگر تقليب ماهيّت ننمايد و خلق جديد نکند اينست يگانه اسباب نجات و ظفر امر الهی“.

٥ - ” اين عبد عاجز مستمند … شب و روز در حوالی بقاع مقدّسه بمناجات و دعا و تَبَتُّل مشغول و از ياران الهی استدعا و التماس نمايد که باعمال و اخلاق حضرت عبدالبهاء مقتدای حقيقی ظاهر شوند و اين امر عزيز الهی را نصرت کامل نمانيد. اميد است که اين دعا مستجاب شود و اين استدعا قبول گردد“.

٦ - ” در اين برهه از زمان است که ياران رحمانی بايد بجميع وسائل ممکنه افکار و اذکار و شِيَم و اطوار غير مرضيّه ای را که ميراث نياکان محسوب از ريشه براندازند و بجای آن با نهايت صبر و متانت و توسّل بذيل دعا و استقامت ، ملکاتِ فاضله و شؤون و احوال ممتازه روحانيّه را که برای شرکت مؤثّر آنان در خدمت آستان الهی و استخلاص عالم انسانی لازم و ضروری است در حديقه وجود غرس نمايند و خود را برای تحقّق اين منظور عظيم و خدمت قويم آماده و مهيّا سازند“.

٧ - ”هدف غائی حضرت بهاءاللّه آنستکه افراد جديدی خلق شوند يعنی مردمی نيکوکار مهربان باهوش و صدّيق و شريف که بر مبنای احکام و موازين اين امر اعظم که در اين مرحله جديد از تکامل عالم انسانی ظاهر شده عمل نمايند. خود را بهائی ناميدن کافی نيست بلکه بايد در تمام وجود ما آثار حيات بهائی نمودار باشد“.

٨ - ” ما همواره بايست بخاطر داشته باشيم که تعاليم الهی در اين دور اعظم کامل است و تنها علّتی که تعداد بيشتری از همنوعان ما به امر الهی رو نميکنند آنستکه ما که ادّعای بهائی بودن داريم براستی آئينه تمام نمای تعاليم حضرت بهاءاللّه نيستيم. ما بايستی بطور مداوم بکوشيم که نمونه شاخص تعاليم حضرتش باشيم“.


” اتّحاد و اتّفاق “

حضرت بهاءاللّه در کتاب مستطاب اقدس ميفرمانيد:

١ - ” اِيَّاکُمْ اَنْ تُفَرِّقَکُمْ شُؤُوْنَاتُ النَّفْسِ وَ الهَوَی کُوْنُوْا کالْاَصَابعِ فِی الْيَدِ وَ الْارْکَانِ لِلْبَدَنِ کَذَلِکَ يَعِظُکُمْ قَلَمُ الْوَحْي اِنْ اَنْتُمْ مِنَ الدمُوْقِنيْنَ “.

٢ - ” يَا اَحِبَّائي اَنِ اتَّحِدُوْا فَي اَمْرِ اللّهِ عَلَی شَأنٍ لَا تَمُرُّ بَيْنَکُمْ اَرْيَاحُ الْاِخْتِلَافِ هَذَا مَا اُمِرْتُمْ بِهِ فِی الْاَلْوَاحِ وَ هَذَا خَيْرٌ لَکُمْ اِنْ اَنْتُمْ تَعْلَمُوْنَ “.

٣ - ” فَوَ عِزَّتِکَ يَا مَحْبُوْبِي لَوْ تُعَذِّبُنِي فِي کُلِّ حِيْنٍ بِبَلَاء جَديْدٍ لَاَحَبُّ عِنْدِي بِاَنُ يَحْدُثَ بَيُنَ اَحِبَّائِکَ مَا يُکَدَّرُ بِهِ قُلُوْبُهُمْ وَ يَتَفَرَّقُ بِهِ اجْتِمَاعُهُمْ لِأنَّکَ مَا بَعَثْتَنِي اَلَّا لِاتِّحَادِهِمْ عَلَی اَمْرِکَ الَّذِي لَا يَقُوْمُ مَعَهُ خَلْقُ سَمَائِکَ وَ اَرْضِکَ وَ اِعْرَاضِهِمْ عَمَّا سِوَاکَ وَ اِقْبَالِهِمْ الَی اُفُقِ عِزِّ کِبْرِيَائِکَ وَ تَوَجُّهِهِمْ اِلَی شَطْرِ رِضَائِکَ “.

٤ - ”مقصود از ظهور و ذکر و بيان آنکه نفاق برخيزد و بجايش اتّفاق مقام اخذ نمايد“.

٥ - ” اوّل امری که از معرفت حاصل ميشود الفت و اتّفاق عباد است چه که باتّفاق آفاق عالَم منوّر و روشن“.

٦ - ” اصحاب صفا و وفا بايد با جميع اهل عالم به رَوح و ريحان معاشرت نمايند چه که معاشرت سبب اتّحاد و اتّفاق بوده و هست و اتّحاد و اتّفاق سبب نظم عالَم و حيات امم است“.

٧ - ” و اينکه در باره اتّحاد سؤال نموديد اتّحاد در رتبه اوّليّه اتّحاد در دين است و اين اتّحاد لازال سبب نصرت امراللّه در قرون و اعصار بوده و اجتماع سيف معنوی الهی است … و اتّحاد در مقامی اتّحاد در قول است و اين بسيار لازم است مثلاً ملاحظه نما اگر دو نفْس از اوليای حقّ در ارضی وارد شوند و در امری باختلاف سخن گويند، سببِ اختلاف شود وخود و سائرين از نعمت اتّحاد که از قلم مولی الايجاد نازل شده محروم و ممنوع گردند … و در مقامی اتّحاد اعمال مقصود است چه که اختلاف آن سبب اختلاف گردد. اين مظلوم ايّامی که از زوراء بادرنه نفی ميشد در بين راه در مسجدی وارد صلاة مختلفه در آن محلّ مشاهده نمود اگر چه کلّ لفظ صلاة بر او صادق ولکن هر يک به اسبابی از هم ممتاز و اگر حزب فرقان فی الحقيقه بآنچه از قلم رحمن نازل شد عمل مينمودند جميع مَن علی الارض بشرف ايمان فائز ميگشتند اختلاف اعمال سبب اختلاف امر گشت و امر ضعيف شد … و از جمله اتّحادِ مقام است و اوست سبب قيام امر و ارتفاع آن ما بين عباد. برتری و بهتری که بميان آمد عالَم خراب شد و ويران مشاهده گشت. نفوسيکه از بحر بيان رحمن آشاميده اند و بافق اعلی ناظرند بايد خود را در يک صقع و يک مقام مشاهده کنند. اگر اين فقره ثابت شود و بحول و قوّة الهی محققّ گردد عالَم جنّت ابهی ديده شود بلی انسان عزيز است چه که در کلّ آيه حقّ موجود ولکن خود را اعلم و ارجح و افضل و اتقی و ارفع ديدن خطائيست کبير. طوبی از برای نفوسی که به طراز اين اتّحاد مزينند و مِن عنداللّه موفّق گشته اند … اگر قلم اعلی اراده نمايد مراتب اتّحاد را در هر شي و در هر امر بتمامه ذکر فرمايد سالها بايد مشغول گردد. از جمله اتّحاد نفوس و اموال است و باين مقام ختم مينمائيم ذکر اتّحاد را اَمراً مِنْ عِنْدِنَا وَ اَنَا الْمُقْتَدِرُالْمُخْتَارُ … “.

Ocean 2.0 Reader. Empty coverOcean 2.0 Reader. Book is closedOcean 2.0 Reader. FilterOcean 2.0 Reader. Compilation cover